عروسهای حاضر جواب بیاین به ما عروسهای بی زبون یاد بدین چطوری جواب بدیم به خوانواده شوشو صفحه 3

مدیر استارتر

عضویت: 1390/12/04

تعداد پست: 210

آره همون طور که الناز جون میگه
حرفهای با کنایه و نیش بحثش جداست اصلا اونها زخم زبونه که خدا نکنه کسی گرفتارش بشه چرا که صاحبش رو میسوزونه همون طور که با زبونش دل دیگری رو سوزونده
حساب اونها با خداست و جوابش هم سکوته
منظور من حرفهای فوق العاده معمولی و محترمانه است

1391/11/07

17:44

2 نفر لایک کرده اند ...

مامان_کشمش

عضویت: 1391/07/06

تعداد پست: 2229

به نظر من که جواب دادن خیلی خوبه که منم بلد نیستم
خواهر شوهرای من خیلی خوبن اما خیلی حاضر جوابن
مثل من تو دلشون نمیذارن
مثلا یه بار بچه من داشت با دختر خواهرشوهرم بازی میکرد دختر من ١٠ ماهشه اون ٥ ساله است
یه وسیله ای از دست دختر خواهرشوهرم کشید
یهو خواهر شوهرم گفت وااااااای ببین چه از پس خودشم بر میاد
من لاااااااااااااال شدم عین دور از جون شما خر تو جواب موندم اما مطمئنم اگه برعکس بود اون یه جوابی به من میداد

روزگاری رسیده است که به بعضی ها مدام باید گفت غلط کردم که شما اشتباه کردین!!!!!!

1391/11/07

17:45

مامان_ستایش

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

مدیر استارتر

عضویت: 1390/12/04

تعداد پست: 210

ممنون مامان کشمش جون که مثال گذاشتی
از بقیه هم میخوام که موردهایی که براشون پیش اومده رو بگن چون امکان همین موارد یا مشابه اش پیش بیاد برامون
اینطوری تمرین هم میکنیم

مثلا جوابی که در این مورد به ذهنم رسید این بود که "خوب تو این دوره زمونه هر کی از پس خودش برنیاد کلاش پس معرکه است"

چطور بود؟

1391/11/07

17:54

honey70

عضویت: 1391/05/04

تعداد پست: 677

ali bood faranak jan

ya mitooni begi khodaro shokr bacham be man narafte too in zamine mitoone hagh khodesho begireeeeeeee

منم این ماه مامان میشم چرا که نه ؟!!!!!!!!
دیدی گفتم این ماه مامانم....((((خدایا هزاران بار شکر))))

1391/11/07

19:31

4 نفر لایک کرده اند ...

honey70

عضویت: 1391/05/04

تعداد پست: 677

be nazar man javab bede

bi ehterami nakon

vali hatman javab bede

hon mesle man too delet mimone o oghdeh mishe

منم این ماه مامان میشم چرا که نه ؟!!!!!!!!
دیدی گفتم این ماه مامانم....((((خدایا هزاران بار شکر))))

1391/11/07

19:32

الناز_بانوی_همیشه

عضویت: 1391/11/06

تعداد پست: 6

عزیزم گاهی سکوت بلندترین فریاده ...فکر نکن با سکوت مقابلشون کم میاری
من همیشه از این سلاح استفاده کردم نتیجه خوبی هم داشته

1391/11/07

20:05

آسکی

عضویت: 1391/09/18

تعداد پست: 6083

منم دوست دارم یاد بگیرم

1391/11/07

20:05

آسکی

عضویت: 1391/09/18

تعداد پست: 6083

وای همین الان به شوشو میگم این استکان منم ببر آشپزخونه خیلی آروم و جدی گفت وظیفه تو .استکان خودشم گذاشت .حالا من باشم کار اونو انجام میدم بعد داد میزنم .

1391/11/07

20:07

آسکی

عضویت: 1391/09/18

تعداد پست: 6083

در مورد خانوادش من که نتونم جواب بدم گاهی وقتا هم بتونم به خاطر مصلحت سکوت میکنم یا سکوت همراه با بیتفاوتی .بسیار دندون شکن بوده.با الناز موافقم چون به هر حال هر حرفی جواب داره.ولی همه جا هم

1391/11/07

20:10

ss_مامان_اینده_ss

عضویت: 1389/04/01

تعداد پست: 2372

فقط بگم درباره بچه دار شدن هرچی میگی نگو هروقت خدا بده .
ما میخوایم خدا هم بخواد خوب میشه
برامون دعا کن خدا بهمون بچه بده و اینا

بارها دیدم باهمین جواب ساده برای ازسربازکردن طرف تو کل فامیل پیچیده که فلانی بچه دارنمیشه.مشکل داره

بیکاری برای خودت حرف دربیاری؟
عروس عموی من چندبارهمینو گفت زندایی وخاله های خودش شروع کردن گفتن اینامشکل دارن بیچاره ها بچه دارنمیشن تابه گوش ماهم رسید.
مشکل بزرگی درست شد.که اینجا جاش نیست بگم.

فقط اصلا این حرفو نزن.

منکه میگم این مسئله خیلی خصوصیه ببخشید دوست ندارم تو جمع درباره اش حرفی بزنم.
طرف خیلی سمج باشه شوهرمو صدا میزنم میگم فلانی باهات کارداره!
چون این فلانیا همیشه خانم تشریف دارن و شوهرمم هماهنگه همونجا طرف تمومش میکنه

نیما یوشیج در جشن یک سالگی فرزندش نوشت:پسرم!یک بهار،یک تابستان،یک پاییز و یک زمستان را دیدی!از این پس همه چیز جهان تکراریست جز مهربانی...

1391/11/07

20:12

ss_مامان_اینده_ss

عضویت: 1389/04/01

تعداد پست: 2372

مامان کشمش میگفتی قربون بچه ام برم این خصلتش به عمه اش رفته!!
هههههههه

1391/11/07

20:15

3 نفر لایک کرده اند ...

مدیر استارتر

عضویت: 1390/12/04

تعداد پست: 210

جوابهای هانی و مامان اینده خیلی بهتر از من بود
ممنون

1391/11/08

00:18

مدیر استارتر

عضویت: 1390/12/04

تعداد پست: 210

بچه ها بازم مثال بذارید از مواردی براتون پیش اومده

خودم یه مورد دیگه یادم اومد اون موقع به خودم گفتم اولین بار بود جواب مامان شوشو رو دادی
عید بود... خواهرشوهر و برادر شوهر مجردم رفته بودند سفر خارجی برای تعطیلات عید در نتیجه ما بچه های متاهل باید میموندیم خونه مادرشوهر که از مهمونهاشون پذیرایی کنیم صبح عید فقط من و شوهرم بودیم کمی از مهمونها پذیرایی کردیم و بعد خودمون باید میرفتیم عید دیدنی. رفتیم چند جا و بعد خونه مامان بزرگم اونجا هم پر از مهمون بود
ظهر وقتی برگشتیم خونه مادرشوهر مادر شوهر رو کرد به من گفت وقتی شما رفتین یک عالمه مهمون سرازیر شد نمیدونی چه اوضاعی بود... حالا جالبه انگار فقط من مسئول مهمون های اونها بودم که به من میگفت .جاریم هم بود که اون صبح هم نبود فقط برای ظهر اومد. دو تا خواهر شوهر دیگه هم بودن که اونها هم نبودن فقط یکیشون یک ساعت بعد ما اومده بود کمک
منم گفتم اتفاقا همین اوضاع تو خونه مادربزرگ من هم بود. یک دفعه نمیدونید چقدر مهمون اومدن اونجا نمیدونستیم چطوری ازشون پذیرایی کنیم
بعدش خودم هم تعجب کرده بودم چطور این جواب به ذهنم اومده وگر نه طبق معمول میگفتم جدی؟.... وای.... آخی..... حتما کلی اذیت شدین...
البته اگر اینها رو هم به ادامه قبلی اضافه میکردم بد نبود اما اگه فقط این رو میخواستم بگم انگار قبول کردم که من مسئول بودم و به مسئولیتم عمل نکردم

1391/11/08

00:36

مدیر استارتر

عضویت: 1390/12/04

تعداد پست: 210

کسی نبود بیاد خاطره بگه !

1391/11/08

13:30