2737
2734
عنوان

این داستان واقعی است.

| مشاهده متن کامل بحث + 618 بازدید | 40 پست
ک یکروز اتفاقی یک برگه از دادگاه لای در خونه عمو قرار میگیره مبنی بر آزادی مادرشون .آتیش از کله عمو ...

نفهميدم ، مگه قرار بود تا اخر عمرش زندان باشه؟ ازاديه مادرشون ربطي به دختراش داشت؟

حتي اگر تمام دنيا هم به من پيله كنند ... باز پروانه خواهم شد

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

نفهميدم ، مگه قرار بود تا اخر عمرش زندان باشه؟ ازاديه مادرشون ربطي به دختراش داشت؟

خب دخترا دیگه ب سن قانونی و عقلی رسیدن خودشون رفتن روی پرونده مادرشون اعتراض زدن

خدا رو دوست دارم واسه اینکه حواسش با منه
خدا رو دوست دارم آخه همیشه لبخند می زنه

الان قضاوت ما چیزیو عوض میکنه !!😕

فقط 10 هفته و 6 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40
خدایا به هرکسی که دلش نی نی میخواد یه نی نی سالم عطا کن🙏🥺 .. خدایا تو دلیمو برام نگه دار 🙏😍
2728
2740
دختراش رفتن پیش خانواده عموش زندگی کردن و اونموقع ک بترتیب ۸ .۵ .۲ سال بودن عموی بزرگ قیم اونا شدقان ...


تو این پست اخراش گفتید ک مرد،و بعدم یاد بگیر درست صحبت کن مگه دعوا داری؟سوال برام پیش اومد و مودبانه پرسیدم😒

تو این پست اخراش گفتید ک مرد،و بعدم یاد بگیر درست صحبت کن مگه دعوا داری؟سوال برام پیش اومد و مودبانه ...

فعلا تو دعوا داری 

اون برادر خود دخترا بود ک اول داستان گفتم تو توانبخشی بود مادرش قرص اشتباهی خرده بود تو بارداریش فلج بود افتاد؟؟

خدا رو دوست دارم واسه اینکه حواسش با منه
خدا رو دوست دارم آخه همیشه لبخند می زنه
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
داغ ترین های تاپیک های امروز