من فارغ التحصیلِ رشته حقوقم
مدرک کارشناسی دارم و آزمون شرکت کردم ولی متاسفانه هیچوقت شانس باهام یار نبود کهذقبول بشم.
متاهلم و دو ساله که ازدواج کردم. خداروشکر ازدواج موفقی داشتم.
پدر و مادرم خیلی خوبن، ماهن، یدونن
واقعا از خوبی تک هستن توی فامیل.
اما تنها بدی که وجود داره اینه کهدپدرم بلند پروازه کمی. البته حقم داره. خرجِ درس و دانشگاه من و خواهرم کرده و هممون دانشگاه آزادی بودیم.
پدرم دلش میخواد وکیل بشم. چیزی که من واقعا علاقه ای بهش ندارم
البته نه اینکه از کار بدم بیاد. از اینکه درگیرِ دغدغه های دیگران بشم و زندگیمو بذارم روی زندگی کسی دیگه واقعا متنفرم.
من از همون اول هم تو کارِ مد و لباس و آرایش و اینا بودم. همش خیاطی رو دوست داشتم. واقعا عاشق خیاطی بودم. امسال با تصمیم جدی و حمایت های زیاد و تشویقایِ همسرم رفتم خیاطی و ۶ماهه که میرم و واقعا یه پا خیاط شدم. همیشه شوهرم ذوق نشون میده و قربون صدقم میره اما خانوادم خیلی کم. بعضی وقتا یهو مامانم میگه: من که دوست ندارم بری خیاطی. یا بابام هر بار میگه بشین بخون آزمونا رو بده.
بخدا من پشیمونم که چرا اننننقدر خوندم و زحمت کشیدم برای مدرکم. اما خستم و نا امیدم از کار
برای همین رفتم دنبال علاقم.
خداروشکر اعتماد به نفسمم بالاست و کسی نمیتونه دلسردم کنه اما من واقعا خیاطی رو دوست دارم.
خیلی دلم میخواست درددل کنم و اینجا رو مناسب دیدم.
حالام که پیشرفت کردم تو کارَم، داغونم از اینکه امیدهای پدرم رو ناامید کردم😞😞😞