مامانای گلی که دنبال اسم مناسب و جدید واسه نی نی نازشون میگردن اگه کمک میخوان بیان اینجا

خوهش میکنم کوثر جان

برای eli جان که اسم با آی خواسته بو:
اول دختر
آیدا ترکی شاد خوشحال
آیناز آی( ترکی) + ناز ( فارسی) موجب فخر و مباهات ماه
رایکا فارسی محبوب، مطلوب
سایا ترکی,فارسی در ترکی یک رنگ و بی ریا و در فارسی به معنای ساینده است
سایان فارسی,کردی منسوب به سایه ، رشته کوهی در آسیای مرکزی ، نام روستایی در نزدیکی همدان
ساینا فارسی سیمرغ، عنقا
ساینه فارسی در گویش مازندران سایه
سایمان ترکی,کردی سایمان در کردی به معنی مانند سایه ودر ترکی به معنی خوان بزرگ،محاسب میباشد
شایلی ترکی بی همتا
شایلین ترکی بی همتا
مایا یونانی در اساطیر یونان مادر هرمس، در اساطیر روم الهه بهار و حاصلخیزی
نایریکا فارسی از اسامی قدیمی ایرانی
آی سودا ترکی ماه در آب
آی گل فارسی,ترکی آی ( ترکی) + گل ( فارسی) گلی چون ماه
آیتک ترکی مانند ماه
آیتن فارسی,ترکی آی( ترکی) + تن ( فارسی) مهوش، مه پیکر
آیسا فارسی,ترکی آی( ترکی) + سا(فارسی) زیبا، مانند ماه
آیسان فارسی,ترکی آی( ترکی) + سان(فارسی) زیبا، مانند ماه
آیلا ترکی هاله دور ماه
آیلار ترکی زیبا رویان - خوبرویان - هاله دور ماه
آیلی ترکی مهتاب
آیرین کردی آتشین
آیرین کردی آتشین
آیسل ترکی زیبا و درخشان مانند ماه
آیتا فارسی مرکب از آی ترکی به معنی ماه و پسوند شباهت فارسی ، مانند ماه ، دختر زیبا رو ، دختری که مانند ماه درخشان و زیباست
آیدان ترکی مانند ماه ، بانوی زیبا رو ، دختری که چهره اش همچون ماه زیباست
آیما ترکی,فارسی ماه من ، مجازا عزیز من ، زیبا رو بانوی زیبا دختر خوش چهره
آینا ترکی آینه ، آبگینه ، شیشه ، دختر زیبارو ، بانوی سپید چهره
آیسو ترکی مرکب از آی به معنای ماه بعلاوه سو به معنای آب ، ماه و آب ، زیبارو ، با طراوت و درخشنده
آیدن ترکی آیدین ، روشن و آشکار ، شفاف ، صاف ، معلوم ، واضح ، روشنفکر ، نام شهری در جنوب شرقی ترکیه ، از امرای ولایت لیدیا
اسم پسر:
آیتکین ترکی غلام ماه
آیدین ترکی شفاف و روشن - درخشنده مانند ماه
آیلا عربی نام پهلوانی ترک که شاهنامه به عنوان مبارز افراسیاب از او یاد شده است
بایا فارسی بایسته، ضروری
بایرام ترکی عید، جشن،ترکی شده پدرام
پایار کردی پایدار ، مقاوم
تایماز ترکی خطاناپذیر
دایان ترکی سرافرازی
رایا عبری آن که خداوند به او توجه دارد ، نام مردی از بنی اسرائیل
رایکا گیلکی محبوب و معشوق
رایان فارسی اندیشمند - فکر کننده - مرکب از راه(فکر و اندیشه) + پسوند فاعلی
رایمون فارسی,گیلکی پسر باهوش
رایبد فارسی به ضم ب ، دانشمند ، حکیم ، دانا ، خداوندگار خرد ، مرکب از رای به معنای دانش و خرد و بد پسوند ملکیت
شایار کردی وزیر(نگارش کردی : شایار)
شایگان فارسی مرد بزرگ - شایسته و شایان
صاین عربی صائن، محافظ، نگاه دارنده
فایض عربی فیض رسان، فایده بخش
فایق عربی فائق ، دارای برتری ، مسلط ، چیره ، عالی ، برگزیده
هایکا کردی آرام ، مرموز ، از اسطوره های کردستان

الی جان دو قلو داری؟

برای سولمازعزیز:
کارن فارسی نام سردار لشکر مهرداد شاهزاده اشکانی که علیه اشک بیستم(گودرز) قیام کرد
کامداد فارسی نام وزیر و مشاور آبتین
کامدین فارسی خواسته دین
کامران فارسی آن که در هر کاری موفق است، چیره، مسلط
کامیاب فارسی آن که به خواست و آرزویش رسیده باشد، پیروز
کامیار فارسی کامیاب
کسا عربی عبای ضخیم
کسرا یا کسری فارسی کسری ، معرب از فارسی، خسرو، نام انوشیروان پادشاه ساسانی، فرزند قباد
کمیل عربی نام پسر زیاد ازیاران علی (ع) نام دعائی منسوب به کمیل پسر زیاد
کوشا فارسی ساعی، تلاشگر
کوشان فارسی کوشا-ساعی تلاشگر
کیا فارسی پادشاه سلطان، حاکم، فرمانروا
کیارس فارسی کیارش، از شخصیتهای شاهنامه، نام دومین پسر کیقباد پادشاه کیانی
کیارش فارسی از شخصیتهای شاهنامه، نام دومین پسر کیقباد پادشاه کیانی
کیان فارسی پادشاهان، سلاطین، دومین سلسله پادشاهی از دوره تاریخ افسانه ای ایران
کیاوش فارسی مانند پادشاه
کیهان فارسی جهان، دنیا، گیتی
کیاراد فارسی پادشاه جوانمرد ، مرکب از کیا به معنای سلطان و پادشاه و راد به معنای جوانمرد
کارینا فارسی چهارمین مملکت از ممالک تابعه قوم پارت که توسط ولات اداره می شدند.احتمالابه منطقه نهاوند اطلاق می شده است
کیاشا فارسی شاهنشاه ، شاه شاهان ، مرکب از کیا یه معنی حاکم ، سلطان ، فرمانروا و شا مخفف شاه
مانی فارسی نام بنیانگذار آیین مانوی
متین عربی دارای پختگی، خردمندی و وقار، استوار، محکم، از نامهای خداوند
مندا آرامی,فارسی علم دانش ادارک شناخت - مندائیان مذهب مردمی صنعتگر و هنرمند ساکن جلگه خوزستان و حاشیه رود کارون است که در قرآن از آنان به صائبین نام برده شده است.
مهبد فارسی مهبود- سرور ماه،کناییه از کسی که زیباییش از ماه بیشتر است - از شخصیتهای شاهنامه، نام وزیرانوشیروان پادشاه ساسانی که به ریختن زهر در غذای او متهم و کشته شد
ز مهداد فارسی داده ماه
مهراب فارسی دوستدار آب،از شخصیتهای شاهنامه، نام پادشاه کابل از نوادگان ضحاک در زمان حکومت سام نریمان و پدر رودابه مادر رستم پهلوان شاهنامه
مهراز فارسی راز بزرگ
مهربد فارسی مرکب از مهر( خورشید) + بد( پسوند اتصاف)
مهرپویا فارسی آن که در راه مهر و محبت قدم برمیدارد
مهنام فارسی دارای نام زیبا
مهیار فارسی ماهیار
میشا فارسی همیشه بهار، همیشه جوان، گیاهی که همیشه سبز است
مبین عربی آشکار - پیدا
مهام عربی کارهای دشوار و بزرگ ، با اهمیتها
محمد کیا عربی,فارسی کسی که در عظمت و بزرگی مانند محمد است
مرسا عربی استوار ، ثابت ، پابرجا
مهرسام فارسی پسر خونگرم و مهربان ، مرکب از مهربه معنای مهربانی یا خورشید و سام به معنای آتش است.
آبتین اوستایی-پهلوی روح کامل-انسان نیکو کار - از شخصیتهای شاهنامه، نام پدر فریدون پادشاه پیشدادی
آترینا فارسی آترین - آذرین، نام پسر اوپَدرَم که به نوشته سنگ نوشته بیستون در زمان داریوش پادشاه هخامنشی در خوزستان یاغی شد و خود را پادشاه خوزستان خواند
آتیلا فارسی نام پادشاه قبیله هون که امپراطوری روم شرقی را شکست داد٠
آراد فارسی آراج - نام روز بیست و پنجم از هر ماه شمسی در ایران قدیم که در این روز نو پوشیدن را مبارک و سفر را شوم می دانند
آرتا فارسی ارتا(به فتح الف) در اوستا به معنای مقدس آمده است
آرتین فارسی آرش،عاقل و زیرک، از شخصیتهای شاهنامه، نام پهلوان نامدار ایرانی در زمان منوچهر پادشاه پیشدادی که در تیراندازی بسیار توانا بوده است
آرسن عبری مرد مبارز
آرشام فارسی به معنی خرس و به معنی زور، دارای زور خرس پسر آریارمنه و پدر ویشتاسب از خاندان ‏هخامنشی
آریا فارسی نژاد هندوارپائیان که در عهدی بسیار کهن با هم زندگی می کردند و بعدها به دو بخش بزرگ تقسیم شدند گروهی به هند و ایران آمدند و گروهی به اروپا رفتند.نام میهن عزیز ما ایران از این‎ ‎کلمه گرفته شده است
آریتما کردی نام یکی از سران ماد
آشینا آشوری قوی ،قدرتمند،نیرومند، زورمند
آیلا عربی نام پهلوانی ترک که شاهنامه به عنوان مبارز افراسیاب از او یاد شده است
آرپان فارسی آرین - منسوب به قوم آریایی
آرمیا عبری ارمیا ، بزرگ داشته شده؛ نام یکی از پیامبران بنی اسرائیل ، همچنین لقب حضرت خضر نبی و لقب حضرت علی (ع)
آلیا عبری الیاس
آرسین پسر آریایی
آدرین لاتین آدریانوس ، به فتح ی ، یکی از پادشاهان روم که فتوحات زیادی داشت و به ادبیات علاقمند بود
آرشا فارسی آردا ، مقدس

فهیمه جان به نظر من نیکان و عرفان قشنگن ولی عرفان برای بزرگسالیش هم خوبه. به نظر من اسم دو بخشی نذار چون توی صدا زدنش همه یه بخشش رو میگن اما بازم نظر خودت مهمه

خواهش میکنم الی جان آره منم نی نی دارم و هفته15 هستم و هنوز جنسیتش رو نمیدونم تو هفته چند هستی؟

آره الی جان درست میگی وقتی ادم اسمی رو دوست داره اما می بینه اون اسم روی بچه کسیه که ازش بدت میاد دل ادم رو میزنه

الی جان تو واقعا ازمن بی صبرتری هههههههه من حتی چندماه قبل از بارداریمم دنبال اسم خوب واسه نی نیم بودم. ولی باورت میشه منی که برای همه اسم میذارم و بهشون اسم پیشنهاد میدم هنوز نتونستم یه اسمی که به دلم بشینه برای نی نی انتخاب کنم!!!!!!!!!! اسمهای زیادی مد نظرمه اما زود دلمو میزنن

سولماز جون به نظر من ساشا خیلی به شایا شبیهه و ممکنه بعدها صدازدنشون برای خودتونم سخت باشه و به اصطلاح قاطیشون کنید من و خواهرم اسمامون مهرناز و مهرنوشه مامانم هنوزم اسمامونو قاطی میکنه ههههههههه بعضی اوقات به من میگه مهرنوز!!!!!! به خواهرم میگه مهرناش ههههههههه چون اسمامون خیلی نزدیک و شبیه به همدیگه است به نظر من بیشتر فکر کن توی همین تاپیک اسامی پسرونه زیادی گذاشتم از صفحه اول نگاه کن و انتخاب کن