2777
2789
عنوان

بلایی که خاله من سر دوتا طفل معصومش آورد😭😭

| مشاهده متن کامل بحث + 11922 بازدید | 189 پست
منم دارمدجدا میشم تا اونجایی هم که بتونم و زورم برسه بعد هفت سال پسرم رو پیش خودم نگه میدارم. ولی شو ...

مردا وقتی زن دارن فکر زن دوم هستن چه برسه که زن نداشته باشن

امیدوارم خودت و پسرت خوشبخت ترین باشید عزیزم

یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

اذان رو گفتن بریم نماز بعد برگردیم

التماس دعااا

کدورت های واقعی رو دور نریزید،آدم ها عوض نمیشوند، کسی ک پارسال آزارتان داد،امسال میتواند نابودتان کند،واقعیت های تلخ رو جدی بگیرید.....
منم دارمدجدا میشم تا اونجایی هم که بتونم و زورم برسه بعد هفت سال پسرم رو پیش خودم نگه میدارم. ولی شو ...

ان شالله که بر میگردی سر خونه زندگیت .ولی اگر قل داشته باشی بچه رو میدی به پدرش تو نگهش داری فردا نمیتونی ازدواجوکنی .نگو نمیکنم که بعد یک سال به فکر ازدواج میافتی و بایدم بکنی انسان افریده شده تا مکمل هم بشه .و اینکه تو چرا نگهش  داری که فردا با هزارتا منت نفقه رو بده حالا اونم اگر داد نگو مجبوره بده که حتی قانونم کاری نمیتونه بکنه و اونم میره دنبال خوشیش تو میمونی و یه بچه که اخرشم تو بد میشی .دیذم که میگم 

من ارزوی خواب راحتو به گور میبرم😥

منم دوماهه شبا خواب ندارم باید پسرمو بخاطر اضافه وزن زود از شیر میگرفتم حالا هررشب سا دو بیدار میشه جیغ میکشه .زن بابای شوهرم میگفت اون از معدشه چون هردوسه روز یبوست میگیره

در خموشی های من فریاد هاست  

دو سه روزی منتظر بودیم خبری تشد تا اینکه یه روز حمید زنگ میزنه به خونه خالم و وقتی باهاش حرف میزنه جفتشون گریه میکنن حمید میگه بچه ها خیلی وقته از من جدا زندگی میکنن و شماره علیرو فقط دارم کلیم از خالم حلالیت میخاد و شماره علیرو بهش میده و میگه شاید اینجوری بتونم یه کم براشون جبران کنم،خاله مینا به علی زنگ میزنه میگه وقتی بهش گفتم من مادرتم بغض کرده و گفته مگه منم مادر دارم ؟!مطمئنی اشتباه نمیکنی خالم انقدر التماسش میکنه که گوشیو قطع نکنه  و باهاش حرف بزنه علی هم میگه من و ابراهیم مادر نداریم کحا بودی اونموقعی که زیر کتکای نامادری و بابامون له میشدیم روزی هزار مرتبه آرزوی مرگ میکردیم من واسه ابی هم پدر بودم هم مادر یه بارم نامادری با چاقو دست ابراهیمو پاره میکنه که علی نامادریشو کتک میزنه و وقتی حمید میاد جفتشونو بیرون میکنه از خونه اوناهم دیگه برنمیگردن میرفتن کارگریه مردمو میکردن تو بازار تبریز گاری میکشیدن دوتا بچه کوچیک تا اینکه بتونن خرج شکمشونو در بیارن یه اتاق کرایه میکنن علی درس نخونده اما کار کرده تا ابراهیم درس بخونه آخرشم به خالم گفته تو اگه مارو میخاستی انقدر زود شوهر نمیکردی صبر میکردی نمیگم بر میگشتی به بابا اما صبر میکردی منکه نمرده بودم خودم میومدم سراغت باهم زندگی میکردیم باز من تا دوسالگی پیشت بودم اما ابی هیچی از مادر داشتن نفهمید حتی عکستم نداشتم نشونش بدم همیشه حسرت مادرای بقیرو میخورد تا الان نبودی الانم دیگه نمیخایم که باشه،البته یه بارم به اصراااار خالم اومدن تهران و یه بار مادرشونو دیدن اکنم علی گفته بود چون به ابی قول داده بودم  یه روز میارمت پیش مامان اومدیم دیگه نمیایم دیگه هم سراغی از ما نگیر فکر کن ما مردیم مثل همون موقع ها که برات مردیم...

من برای رسیدن به هرچیز کوچیکی کلی جنگیدم  کلی تلاش کردم برنامه ریزی کردم و در آخر هم جذبش کردم و رفتم سراغ هدف بعدی،من یه آدم خوشبختم که باور دارم خوشبختی و زندگی خوب حق منه و اتفاقای خوب مثل تکه های پازل روز منو تکمیل میکنن،من میتونم چون خیلی قدرتمند تر از دیروزمم و امروز یه هدیه بزرگ برای منه چون میتونم یه قدم به خواسته هام نزدیکتر بشم🧠❤👣
اگه بخواین اونطوری به مسئله نگاه کنین که بچه ها هم پدر میخوان هم مادر..ولی خب دیگه زندگی هر شخصی یه ...

نمیدونم من ولی هرگز نمیتونم به این فکر کنم که بچمو بذارم برم

مردا خیلی زود میرن دنبال یه زن دیگه و اینکه اصلا وقتی میخوان ازدواج کنن به بچشون فکر نمیکنن که طرف ادم درست حسابی ای باشه یا نه 

من فقط به این فکر میکنم اگه یه روز به بن بست رسیدم با همسرم حتی اگه شده با دخترم فرار کنم نذارم پیش پدرش بمونه 

نه اینکه پدر بدی باشه ها اتفاقا خیلی هم خوبه خیلی هم عاشق دخترمونه ولی من نمیتونم بذارم دخترم زیر دست کسی بزرگ شه

منم دارمدجدا میشم تا اونجایی هم که بتونم و زورم برسه بعد هفت سال پسرم رو پیش خودم نگه میدارم. ولی شو ...

اگه پسرت زیاد کوچیک نیست و به ۱۸ سالگی نزدیکه بزار پیش همسرت بمونه.چون بعدش دیگه ۱۸ سالش میشه و راحته. باهاشم صحبت کن تا یه موقع فکرنکنه تو آدم بده زندگی بودی‌‌..

بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز