سلام دوستان عزیز
شنبه و یکشنبه ،دو روز که تعطیل بودیم وبه پیک نیک و پیاده روی و اینها گزشت
اما دوشنبه صبح دیگه از جام نتونستم پا شم حالم بشدت بد شد، نمیدونم ویروس یا چی
از صبح تا عصر نتونستم از جام بلند شم یه لیوان آب بخورم فک کنید از ساعت 2 منتظر بودم شوهرم بیاد بهم آب بده که آقا همیشه ساعت 6 میان تازه رفتن جایی و بعد ساعت 7 اومدن خونه
احساس بی پناهی خیلی خیلی سخته
شب رفتیم بیمارستان باورتون نمیشه اگه ایران بود یه سرمی آمپولی چیزی، اینجا همه چیو میزارن به روال خودش پیش بره هی گفتن آب بخور و فشارم و گرفتن و گفتن بشین و ... خلاصه بهم پانادول دادن و ...
امروزم سه شنبه الحمدلله بهترم. شوهرم امروز دیگه نرفت سرکار
کار خونه فعلا هیچی
بچه ها مهاجرت این سختیها رو داره مریض بشی هیچکس نیست یه آب بده دستت