سلام
خودم از اینکه دانشجوی دکترا ( حالا حرفه ای یا تخصصی ) رو دکتر بگم متنفرم ( پی رو صحبت استاد مامانم ) . حالا دیروز تو دانشگاه میخواستم برم با یکی از اساتید صحبت کنم .
کلی با خودم تمرین کردم که برم دم دفترشون . در بزنم بگم که ( سلام . من فلانی هستم . اگر ممکنه میخوام با دکتر نجفی صحبت کنم ) . ولی نمیدونم چرا تا رفتم دم درشون و در زدم لکنت گرفتم😐در نهایت چیزی که تحویلشون دادم این بود :( سلام دکتر فلانی هستم . میخوام با نجفی صحبت کنم )🤧😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
وای وای .کل مسیر برگشتو گریه میکردم . به طرف با این همه سابقه ی کار برگشتم گفتم نجفی به خودم گفتم دکتر . چرااااااا . چرا آدم از هر چی بدش میاد سرش میاد😑😒😒😒خدارو شکر که کلاسا مجازیه قرار نیست ببینمش
دیروز همه ی کار های گفته شده رو انجام دادم . خدارو شکر بالاخره خورده عادت ها تموم شد😁 بعد از برگشت از دانشگاه هم ۲ ساعت رفتم کتاب فروشی و خدارو شکر بد قول نشدم .
• کار های امروز :
آب و آبلیمو بخورم .
یکم بیو بخونم تا نماز .چهارشنبه امتحانه
نماز اول وقت بخونم
دعای عهد بخونم .
روتین پوست و مو انجام بشه
صبحانه رو حاضر کنم
چایی دم کنم و بقیه رو بیدار کنم
۳ ساعت کلاس دارم
۴ ساعت هم که کتاب فروشیم . اونجا باید قفسه ی کتابای دانشگاهی رو جا به جا کنم .
تو کتاب فروشی کتاب زیست و زبان انتشارات فاگو رو چک کنم ببینم چطوریه + فصل آزمون زیست خیلی سبز
کلاس زبان ثبت نام کنم
اون چیزی که میخواستم واسه ی مامانم بخرمو سفارش بدم
یه ساعتم با تلفن کار دارم باید با کسی حرف بزنم
فکر کنم برسم ۵ شیش ساعت درس بخونم . اگر نرسم تموم کنم درسو مجبورم فردا رو مرخصی بگیرم😐( الان بنده خدا صاحب مغازه میگه چه غلطی کردم به دانشجو کار دادم . دم به دقیقه میره مرخصی😑 )
• یه کاری هم هست فعلا نمیرسم . ولی باید در اولین فرصت انجام بدم . اونم خالی کردن کمد لباس هامه . از سایز ۳۶ توش لباس دارم تا ۴۸😂 الان ۳۸ ام . ۴۲ به بالاهاشو یه بار بیشتر نپوشیدم بعد تنگم شده 🤦🏻♀️
صبحتون بخیر
روزتون با برکت