بخدا از دست این کارام خسته شدم یکی بگه چه مرگمه ما قبل عیذی قسط قرض زیاد داشتیم درحد ده میلیون خداروشکر یکی یکی پرداخت شد کمتراز دوتومن دیگه اش مونده اونم مطمعنن پرداخت میشه لباسای عیدم گرفتم شوهرم یه کارگر ساده س چندوقته قراره یع کار بهتر بهش پیشنهاد بشه اما صاحبکارش امروز فردا میکنه هرروز با وعده سرخرمن میاد خونه دلم میخواد زودتر کارش جور بشه ازطرفی مادر وداداشم که بدیهای زیادی درحقم کردن اعم از تهمت سرکوفت بی اجر کردن کارام و....حالا رفتن جای خواستگاری بهشون جواب رد دادن من همش فکرم پیششونه همش میگم کاش اونجا بودم دلداریشون میدادم اخه داداشم عاشق دختره بود من بهش پیشنهاد دادم بیشترازین خودت عذاب نده تو فکر کیس بعدی باش اونم ناچارن قبول کرده اما سر درنمیارم بااونهمه بدی که درحقم کردن چرا نمیتونم بی تفاوت باشم شب روز توفکرشونم همش استرس دارم ناراحتم که جرا جواب رد دادن استرس داداشم با استرس کار شوهرم جمع شده تو دلم شدم دریای دلشوره به ظاهر مشکلی نیس اما نمیدونم چرا اینقد پر تشویشم