بعد زنش چند روزه هی میگه عید ما با شما میایم شهرستان.ما اصالتا مشهدیم و عیدا میریم حقیقتا اونا 4 نفرن ما 2 نفر من اصلا راحت نیستم باهاشون مخصوصا ماشینای 206 صندلیای عقبش جا تنگه.به زن عموهه گفتم ما معلوم نیست بریم یا نه به هوای ما نباش برو بلیط بگیر ما شاید بریم مسافرت(الکی گفتم)میگه عب نداره مام با شما میایم مسافرت دنگی میزاریم😢😢😢😢یعنی یه کاری میکنه ادم بگه گ...خوردم میخام تو خونم باشم...به شوهرم میگم اگه اونا بیان من نمیام شوهرمم مونده جیکار کنه...
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
رودروايسي رو كنار بذار اون يه زنه حسابيه تورو به چشم يه بچه ميبينه ميخواد ازت سواري بگيره اگه اين موضوع برعكس بود يه جوري ميپيچوندت كه نتوني حزف بزني اصن
خوشبخت کسی نیست که مشکل ندارد بلکه کسی است که بامشکلاتش مشکلی ندارد