بچه ها من کنکوریم و شوهرم داره تغییر شغل میده و توی این اوضاع اقتصادی فشار روانی زیادی رو هردومون تحمل میکنیم ماشینمونو فروختیم و سرمایه مونو جمع کردیم که ی مغازه لوازم ارایشی راه بندازیم از طرفی هم شوهرم تنها از پسش برنمیاد چون فروشندگی مهارت خودشو داره ک شوهرم میگه من نحوه برخوردم با مشتری خوب نیس،و حتما ی کارگر زن میخوایم ک اعتماد توی این زمونه سخته از دوستانم توی این مورد تجربه داشتن و نصیحت زیاد شنیدیم. الان میگه تو برا کنکور نخون بیا باهم کار کنیم تو مغازه هم زنم هم بیشتر سر درمیارم هم میگه برخوردت خوبه!الان من موندم درسمو بخونم و برای دانشگاه برم شهر دیگه ک حداقل چهار سال طول میکشه از خونه زندگیو شوهر دور .یا با شوهرم شروع ب کار کنیم .
کنکورمیخوای چیکار....بروکمکش
کار کن بابا درس چی همه چی پوله الان
الان اون این توقع رو از من داره و میدونم بگم ن ناراحتم میشه ولی منم هدفمو دوس دارم هرچند ک قرار سختی های زیادی بخاطرش تحمل کنم در اینده
تو مغازه برو بعد سال دیگ اوضاعتون خوب شد بخون
خو سعی کن تو شهر خودتون قبول بشی
کنکور تهش بی کاریه بچسب به کار
میخای بری شهر دیگه ۴ سالم نیایی
شوهرتو با ی فروشنده زن تنها بزاری😨😨
بلا ب دور خواهر😤
برو کمکش کن
برو کنار شوهرت کار کن دانشگاه به هیچ دردی نمیخوره بادرس به هیچ جا نمیرسی برو تو بازار
برو پیش شوهرت
اگه فقط مدرکش برات مهمه که کنکور بخون وگرنه کو کار؟
تواين دوره ديگه درس به چه دردميخوره بچسي به شوهرتو مغازه
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
داغ ترین های تاپیک های امروز
