یکی از خراب کاریام این بود که اوایل ازدواجم یه روز صبح میخواستم گردو بشکنم خلاقیت به خرج دادم یه تخته ی آشپزی پلاستیکی داشتم که پایه دار بود گردو رو گذاشتم رو تخته ی آشپزخونه وبا چکش زدم رو گردو به جای گردو تخته شکست 😁حالا این فدای سرم قسمت بدتر قضیه این بود که شوهرم خونه بود نگاه های شوهرمو هنوزم یادم نرفته
۲-یه بارم کوچیک بودم خونه ی خالم بودم خالم آشپزخونه بود منم تو پذیرایی بودم خوردم به یه لیوان چایی ریخت رو فرش کرمی خالم منم پاشدم رفتم عروسک خرگوش دکوری رو اوردم گذاشتم رو قسمتی که چایی ریخته خودم رفتم اونور نشستم نمیدونم خالم چرا تعجب کرد عروسک وسط هاله
نمیدونم چرا به ذهنم نرسید به خالم بگم پاک کنه شمام بگید خانما یه کم بخندیم