2733
2739
عنوان

خنده دارترین خراب کاری هاتون 😂😂

935 بازدید | 51 پست

یکی از خراب کاریام این بود که اوایل ازدواجم یه روز صبح میخواستم گردو بشکنم خلاقیت به خرج دادم یه تخته ی آشپزی پلاستیکی داشتم که پایه دار بود گردو رو گذاشتم رو تخته ی آشپزخونه وبا چکش زدم رو گردو به جای گردو تخته شکست 😁حالا این فدای سرم قسمت بدتر قضیه این بود که شوهرم خونه بود نگاه های شوهرمو هنوزم یادم نرفته 

۲-یه بارم کوچیک  بودم خونه ی خالم بودم خالم آشپزخونه بود منم تو پذیرایی بودم خوردم به یه لیوان چایی ریخت رو فرش کرمی خالم منم پاشدم رفتم عروسک خرگوش دکوری رو اوردم گذاشتم رو قسمتی که چایی ریخته خودم رفتم اونور نشستم نمیدونم خالم چرا تعجب کرد  عروسک وسط هاله 

نمیدونم چرا به ذهنم نرسید به خالم بگم پاک کنه شمام بگید خانما یه کم بخندیم 

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

2731

یه بار خیلی ذهنم مشغول بود 

قوری روی شعله گاز بود و به جوش زدن افتاده بود 

اومدم در کابینت رو باز کردم که چایی بریزم تو قوری 

بطری روغن رو گرفتم قل قل قل ریختم تو قوری 

یه دفعه به خودم اومدم که چه خراب کاری کردم 

با یه سینی پراز چای داغ پام رفت رو لبه فرش که روی هم انداخته شده بود پخش زمین شدم جلو مادرشوهر برادر ...

من‌اینموقع کاری میکنم یه بلایی حین حادثه سرم بیاد که زیاد سوتیم به چشم‌نیاد

وقتی بمیرم هیچ اتفاقی نخواهد افتاد...!!!نه جایی بخاطرم تعطیل میشود...!!!نه در اخبار حرفی زده میشود...!!!نه خیابانی بسته میشود...!!!و نه در تقویم خطی به اسمم نوشته میشود...!!!تنها موهای مادرم کمی سپید تر میشود...!!!دخترم تنهاتر...!!!و پدرم کمی شکسته تر...!!!اقواممان چندروز آسوده از کار...!!!دوستانم بعد از خاکسباری موقع خوردن کباب  آرام آرام خنده هایشان شروع میشود...!!!راستی عشق قدیمم را بگو اوهم باخنده هایش در آغوش دیگری،مراازیاد میبرد...!!!من تنها فقط گورکنی را خسته میکنم...!ومداحی که الکی از خوبی های نداشته ام میگوید و اشک تمساح میریزد...!!!و من میمانم و گورستان سرد و تاریک و غم همیشگی ام که همراهم میماند...!!!من میمانمو و خدا،بااحساس خجالتی که ای مهربان چرا همیشه مرا از تو و دینت ترسانده اند...!!!
2740

نامزد بودم بچه ی فامیل مادرشوهرم مرده بود   پیش مادرشوهرم بودم گفتم خدا رحمتش کنه  یه جوووور نگا کرد  از نگاش یه جمله ب نام خاک تو سرت خوندم     بعدا فهمیدم چ سوتی دادم از خجالت مردم     ب بچه رحمت شامل نمیشه میگن خدا بابا بزرگاشو بیامرزه اینا

یه بار خیلی ذهنم مشغول بود  قوری روی شعله گاز بود و به جوش زدن افتاده بود  اومدم در کابی ...

منم یه بار خونه ی مادر شوهرم مهمون داشتیم خواستم چایی دم کنم چایی رو به جای اینکه بریزم تو قوری ریختم تو کتری بعد که دیدم چیکار کردم زود کتری رو خالی کروم دوباره رفتم نشستم تا جوش بیاد اصلا به روی خودم نیوردم😎

ی بار اوایلی که خوابگاه بودم رفتم حدود ۸ تا تخم مرغ خریدم با خریدای دیگه، تخم مرغا تو کیسه پلاستیک بود

وقتی رسیدم خوابگاه همشون شکسته بودن 🤣🤣🤣

دو بار هم شونه تخم مرغ از دستم افتاده🤣🤣🤣

همسرم میگه توروخدا به تخم مرغا دست نزن😐😐😐

من باید قوی باشم ، مثل پرنده ای که باید پرواز کند ، مثل بارانی که باید ببارد ، مثل خورشیدی که باید بتابد ، مثل چشمه ای که باید بجوشد ، من باید قوی باشم و این باید یعنی انتخاب دیگری به جز قوی بودن و ادامه دادن ندارم🥺🥺🥺 امضای قبلی رو حیفم اومد پاک کنم🤭🤭👈👈👈صبور باش ... هم حکمت را میفهمی...هم قسمت را میچشی... هم معجره را میبینی....😊خاطره زایمان من😊

سماور هنوز جوش نیومده بود چایی دم کردم با اعتماد ب نفس ۱۰_۱۵تا ریختم به همه تعارف کردم،هیچکس صداش درنیومد همه خوردن ولی بعدش شوهرم گفت ک کاش میزاشتی بجوشه بعد چایی دم کنی

تازه ی هفته بود نامزد کرده بودیم پیش کل خانواده همسر آبروم رفت

اگه توهین میکنی و جوابتو نمیدم،فکر نکن نمیتونم، شخصیتم اجازه نمیده با آدمای بی ارزش دهن به دهن بشم....
منم 😂😂😂😂

🤚🤚🤚🤚😂😂😂

وقتی بمیرم هیچ اتفاقی نخواهد افتاد...!!!نه جایی بخاطرم تعطیل میشود...!!!نه در اخبار حرفی زده میشود...!!!نه خیابانی بسته میشود...!!!و نه در تقویم خطی به اسمم نوشته میشود...!!!تنها موهای مادرم کمی سپید تر میشود...!!!دخترم تنهاتر...!!!و پدرم کمی شکسته تر...!!!اقواممان چندروز آسوده از کار...!!!دوستانم بعد از خاکسباری موقع خوردن کباب  آرام آرام خنده هایشان شروع میشود...!!!راستی عشق قدیمم را بگو اوهم باخنده هایش در آغوش دیگری،مراازیاد میبرد...!!!من تنها فقط گورکنی را خسته میکنم...!ومداحی که الکی از خوبی های نداشته ام میگوید و اشک تمساح میریزد...!!!و من میمانم و گورستان سرد و تاریک و غم همیشگی ام که همراهم میماند...!!!من میمانمو و خدا،بااحساس خجالتی که ای مهربان چرا همیشه مرا از تو و دینت ترسانده اند...!!!
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   niهانیتاha  |  20 ساعت پیش
توسط   mahsa_ch_82  |  21 ساعت پیش
توسط   حسین__بیرو۵  |  1 ساعت پیش