اولين بار سر چه موضوعي با خانواده شوهر به مشكل خوردين

دفه بعدی فقط سالاد كاهو بده بخورن تا بفهمن اینترنت جادو نمیكنه بیاره تو سفره. اگرم گفتن چرا درست نكردی بگو اینترنتمون قطع بود هااهاااهاااااا

یعنی شوهر منظور خاصی نداشت کلا باهم راحتن 

اخه میدونی اوایل من آشپزی بلد نبودم ۲۰سالم بود ازدواج کردم تااون موقع هم درس میخوندم طرف آشپزی اینا نمیرفتم .. بعد عروسی خیلی تیکه مینداخت ک بلد نیستی 

خودم کم کم یاد گرفتم الان هرچی درست میکنم شوهرم میخوره تا میترکه میگه خیلی خوشمزه بود 

بیشتر بخاطر این گفت اون شب ..میخواست بهش بفهمونه هیچکس آشپز از شکم مادرش درنیومده ..لخه خیلی تعریف دختراشو میده ک دخترم ۱۵سالش بود قرمه سبزی گذاشت و این حرفا

ای گفتی دمتــ گرم یادم باشه این دفعه بگم 😁
😁😁😁😁

شما میگی یعنی من بهش یاد دادم؟

اصلا اینطور نیست تازه خودم بهش میگم نگو..هرچیزی باشه طرف خودش میبینه من اشپزخونه مشغول غذا کشیدن بودم ک شوهرم اینو گفت

خب چجوری بهش بگیم حال کنه😁
😁😁😁😁

بله چرا نمی شه ما یکسال و نیم عقد بودیم بدون هیچ مشکل ولی تو عروسی ب مشکل برخوریدیم رسم بود خانواده عروس و شب نگه دارن ولی اونا از قصد نگه نداشتن ناراحتی پیش اومد مامانم خیلی ناراحت بود  ولی من بش گفتم هرکی باهات هررفتاری کرد توهم باهاش همون کاراکن پیش من گلایه نکن مادر من.ماهم یکی از مهمانی هایی ک باید خانواده داماد رو میگفایم نگفتیم .بعدشم من و شوهرم و مادرم رفتیم مشهد ۲ماه ققهر بودیم ولی بعدش دیگ خوب شدیم نه سیخ سوخت ن کباب  بهم بی احترامی نکردیم زیاد من با سکوتم همه رو حل کردم 

سلام استاتر من تایپیک های شمارو مطالعه کردم و به نظر من شما مجرد هستین دائم میخواین رفتارهلی زشت طرف خانواده شوهر رو موجه نشون بدین و در عوض رفتار عروس  رو قابل توجیه نمی دونین هنوز نمی دونی تا موقعی که خودتون عروس نشدین و نرفتین تو خونه ی مادرشوهر و نمی دونین چه حس بدیه وقتی آدم تو خونواده خودش چه فرد مهمی هستش و چقد حرفش احترام داره ولی یه خانوم به اسم مادرشوهر انقد بخواد تو زندگیت دخالت کنه و با دخالت هاش و الکی خودش رو به مریضی زدن ها و حسادت هاش زندگی رو به کام عروسش زهر کنه دلیل نمیشه چون مادره زندگی بچشو نابود کنه مادری مادره که خوشحالی پسرش رو مد نظرش باشه و زندگی خودش رو با زندگی عروسش که یه قرن گذشته مقایسه نکنه من هم خواهر شوهرم هم عروس من بیشتر از شما میدونم که چقد سخته مدیریت کردن روابط و به این نتیجه رسیدم که دوری و دوستی از هر جهت بهتره و به صلاح دو طرفه مگه آدم چقد زنده است که بخواد همش رو به حرص خوردن اینکه اون چی گفت یا چیکار کرد بگذرونه

خب به نظر شما چی میشد اگه همین مادرشوهر به جای اینکه اینطوری جواب بده بگه واقعا دستش درد نکنه همه چیز عالیه اونوقت این خانوم هم ناراحت نمیشد و باور کن بهتر هم به مادرشوهرش احترام میگذاشت و پذیرایی میکرد بزرگترها باید بدونن چطور جواب بدن چطور تو تعریف کردن دختر خودشون کم نمیزارن موفعی میشه هر دو طرف بهم دیگه احترام بزارن که عروس رو هم به چشم همون دختر خودش ببینه وگرنه انتظار نداشته باشه که عروس اونو به چشم مادرش ببینه

اینم بگم که من نمیگم همه ی اخلاق های عروس هم خوبه و فقط مادرشوهر رو بکوبم اونم آدمه با کلی اشتباهات عزیزم تجربه نشون داده که دوری و دوستی بهترین گزینه است من الان از خدامه که یه سفر دو نفره داشته باشم و مادرشوهرم باهامون نباشه خب چی میشه که مادرشوهر من به جای اینکه انقد خودش رو به ما بچسبونه یه بار بگه پسرم من نمیام یه بار با خانومت تنها برو