امشب تولد شوهرمه خیلی زندگی خوبی باهم داریم خدایی ازش هم راضیم ولی بعضی وقتها اعصابم و خورد میکنه خیلی به خانوادش حساسه مثلا امشب خونمون بودن بااین که غذا اضافه بود ولی بازم ایراد گرف میگه چرا کم ریختی یا چرا میوه کم آوردی در حالی که همه به اندازه خوردن وسیر شدن ...شوهرم هیچ وقت به بابام فحش نمیداد اما امشب این کار رو کرد دلم میخواس دختر تو شکمم پسر بود تا آزادی داشت نه مثل من نتونه ج شوهرش بده هر کارم کنی زن با مرد فرق میکنه ای خدا من پسر میخوام این که خوبه این جوریه مردای دیگه چه جورین ببخشید سرتون رو درد آوردم دلم خیلی گرفته بود بچها دیگه خسته شدم.