جاریم بچه سومشو باردار بوده
امروز ۷ماهه به دنیا اومده
برادرشوهرم زنگ زد گفت زن داداش بچه هارو بیارم نگهشون میداری
تعجب کردم ک چرا به مادرشوهرم نمیده
گفتم اره بیارشون
نیم ساعت شد زنگ زد مادرشوهرم ک اگ زنگ زدن بچهاشو نگه ندار
گفتم چرا من قبول کردم بچه هاش ارومن کاری به کسی ندارن
گفت اونا هر روز بچه میخوان ما سختی بکشیم زنگ بزن بگو نیاره
منم گفتم نه من قبول کردم دلم نمیاد شما ک میدونید من چقدر دوسشون دارم
اونم قطع کردبدون خداحافظی