یکسال بود که عقد کرده بودیم بخاطرمریضی مادرشوهرم مجبور شدیم خرج عروسیمون رو بدیم واسه عملش،،برادر شوهر عوضیم گفت بخاطر بدقدمی تو مادرم مریض شده و هزاران حرف دیگه،، بدون جشن رفتم سر خونه زندگیم،الان دوسال میگذره ولی هرروز سر اون کصافط آ،،،با شوهرم دعوامون میشه،،،امشبم،،،راه پس و پیش ندارم،😞😞😞😞😞