از هر دست بدی پس میگیری

ما از اون روستا  تو همون زمان ک بابام زندان  بود اومدیم شهر خونه داشتیم .اینم بگم وضعمون  خیلی خوب بود تا قبل زندان بابام ۱۵۰ تا گوسفند و خونه تو شهر و باغ و زمین زیاد داشتیم ک البته بابام سر این ک داداششن  هیچ رسیدی ازشون نمیگرفت ک اونا هم دیدن رفته زندان بالا کشیدن  .گوشیم در رو داداش ناتنی فروختن ی هزار ب مامانم ندادن .مامانم بعد ۳ ۴ سال سختی از اونجا بیرون اومد اومدیم شهر هزارتا دردسر دیگ ک بابام‌آزاد شه بعدشم ک اومدیم تهران خداروشکر وضع خوبه ولی اون روحیه ک تو بچگی آسیب دیده خرابه .امشب خبر دادن ک همون داداشم ک مارو  می انداخت بیرون و این ک جلو چشمم مامانم میزد افتاده زندان ۵ تا بچه قد ونیم قد داره .زنش زنگ زده ب بابام میگه ما خرج داریم گربه زاری ک تو مامانشون  طلاق دادی بچه خون و ک طلاق ندادی بعد هم گوشی قطع کرده

خیلی خوشحال شدم ک خدایی هست ک یادش نرفته باشه ولی ز طرفی حرصم گرفته ک بابام جوابشو نداره ک  اون موقع مگ ما خواهر برادراش  نبودیم زندگی باباشون  نگه میداشتن  .

تازه اون زمان خونه عموم و مادربزرگم روبرو خونه ما بود .مادربزرگم خدا  اون دنیا بندازه تو آتیش ک ۳ تا بچه کوچیک و ی زن رو نتونست جمع آوری کنه ک هیچ نتونست ب بچه هاش بگه کاری نداشته باشید .

یعنی اگ خانواده مادرم نبودن معلوم نبود هر کدوم از ما کجا بودیم 

بابام مقصره حتی پلیس ب مامانم گفت ب شوهرت بگو بگه مال کیه چون خودش تحقیق کردیم اینکاره نیست خودش مصرف نداره باید لو بده ولی نگفت بابام 

حالا هرچی ب مامانم میگم بذار ب عموم بگم ک اون موقع ما بچه نبودیم برای شما افتاد زندان خرج نداشتیم همون داداشم ک زنش زنگ زده خرجی میخواد ما خواهر برادراش نبودیم مامانم ی زن تنها نبود مارو می انداخت بیرون از خونه زندگی بابام چوب حراج زد حالا یاد ما افتاده مامانم میگه نکن  بابات  خودش میدونه. بابا اونا هم هست 

فراموش کردم ولی خب از بچگی ی دردی تو ضمیر ناخودآگاهم  هست من تنها دختر بودم دوتا داداش ۴ و۵ ساله داشتم  خیلی وابسته پدرم بود اون دوره اون اتفاقا بیشتر رو من تاثیر گذاشته ک حساس شدم زود رنج شدم با خبر این ک حالا این اتفاق سر خودش اومده خیلی خوشحال شدم  .آدم حسود و کینه ای نیستم ولی بعد این همه مدت جواب کاراشو  ک تو این دنیا میبینه برام لذت بخشه

حالا ک جا حق نشسته امیدوارم همه روزایی خ بی ک میتونستیم کنار هم داشته باشیم تاوانش بده من شاهدش باشم. امیدوارم بابام ی هزار تومن بهش نده درد بی پولی و خرج بچه رو بفهمن