از خاطرات بچگی بگید تاحالا حس و حقیر بودن بهتون دست داده ؟دلتون واسه خودتون بسوزه؟
تعریف کنید سبک بشیم
ارههههههه زیاد کدومو بگممم؟؟؟؟
بله .
تاپیک اول و تاپیک دوم من خاطره ی بچگی هست که هنوزم ولم نمی کنه .
اره تا دلت بخواد کودکی من بدترین دوران عمرم بود پر از تحقیر از سمت خانواده بابام متنفرم از اون دوران
یسری شب بود مامان بابام میرفتن خونه عموم اینا من خیلی کوچیک بودم یادم نیست چندسال ولی اصلامدرسه نمیرفتن بابام همینجوری گفت اره فرداچک دارم بابات فردامیان میبرن زندان
فکر کرد من متوجه نمیشم ولی اونا که رفت من تازمانی که بییان گریه کردم مامانم انقدر بابامودعواکرد گفت این حرفاچیه جلوعه بچه میزنی😯
نه خداییش تا الان تحقیرنشدم اصلا رییس خونه من بودم😂
من تنها خاطره بدی که دارم یادمه یه بار بازی میکردیم بابچه ها وسط حیاط یه بازی هست که باید یه نفر به نوبت دستمال رو تو دست بقیه بزاره اونروز درسته تعدادزیاد بودولی هیشکی تودست من نزاشت دستامالودرحالی خیلی بابچه هادوست بودم ولی این بازی همیشه توذهنم موند
یه دوس داشتم روبرومون خونشون بود باهم میرفتیم مدرسه همیشه منو مهمون میکرد بستنی اون موقع ۲۵تومن بود ولی من هیچ وقت نمیتونستم مهمونش کنم😕
اینا هیچ وقت پیش کسی نگفتم
هیچی باپسرخالم توبالکن خانه مادربزرگم بودیم تنهابچه کوچیک بودم اینقدردایی وخاله م دعوام کردن بعدم مامانم دعوام کردن داشتیم حرف میزدیم انهافکرشون خراب بوداصلافکرکنم 7سالم بیشترنبود
اصلابعدش فکرمیکردم اگه پیش یک مردوایسم حامله میشم وازهمه میترسیدم
2 تا از همکلاسیهام که همسایمان هم بودند موقع امدن از مدرسه یکیش دستم را از پشت گرفت اون یکی کیفم را خالی کرد وپولهامو دزدیدند، به نظر شما این دو دختر چگونه زنی یا مادری در اینده خواهند شد؟
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
