ولشون کن عزیزم ....ولی خوبه حداقل مادرشوهرت بهت برسه .
من مادرشوهرم باردار که بودم زنگ میزد میگف شب نمیای اینجا دلم تنگ شده برات میگفتم اره حتما بعد گوشیو میگرف شوهرم میگف مامان ماکارونی بذار بعد میگف زنت چی میخاد بعد میگفتم کشک بادمجون دیگ نگاه نمیکرد بقیه چی میخان به خاطرم حتما کشک بادمجون درست میکرد حتی به نظر خاهرشوهرمم اهمیت نمیداد حتی الان که بچه دارم هم بیشتر وقتا ازم میپرسه چی میخورین درست کنم براتون ...خدا خیرش بده وقتی هم باردار شدم ردزی نبود زنگ نزنه حالمو نپرسه زایمانم کردم بلافاصله با یه گل و شیرینی اومد دیدنم
برام دعا کن
منم حامله شم
فقط بهش محبت کن.ی روززنی میره پیش ی داروسازوبهش میگه میخوام مادرشوهرم بنیره متنفرم ازش بهم اهمیت نمیده ی سم بهم بده که بمیره.داروسازه هم بهش میده میگه هرروزتوغذاش بریزتاس ماه دیگه میمیره ولی بهش تواین سه ماه خیلی محبت کن که اطرافیان بعدمرگش نگن عروسش دق ش دادعروس اومدخونه وسم وقاطی غذاکردودادب مادرهمسرش وانقدبهش محبت کردکردکه مادرشوهرش بیشترازدخترخودش قربون صدقه اش میرفت عروس رفت پیش داروسازو وبهش گفت دستم ب دامنت ی چیزی بده اثرسم وازبین ببره داروسازگفت چرامگه نمیخواستی مادرشوهرت بمیره؟عروس گفت نه دیگه نمیخوام چون بهش محبت کردم انقدباهام خوب شده که نگوداروساز گفت اون سم نبودپودربی خاصیت بودکه فقط میونتون خوب بشه.بخدامحبت محبت محبت همین کافیه
چه توقعاتی داری! مادرشوهر رو با مادرت مقایسه نکن.
خوب خودت می گی چند سال حرفشو بی محل کردیم برا بارداری خوب حتما ناراحته که داره عوض در می یاد دیگه بعد این همه سال ذوق نداره تو هم بی خیالش شو یکم حساس شدی رو کاراش
برای منم 1بارفقط اش پختن دیگه نگفتن چیزی میخاهی یانه
زنگم میزدن به پسرشون حال منامیپرسیدن
من برام مهم نبودچون من باهاشون ثصمیمی نیستم
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست
تاپیک های به روز شده
17 ثانیه پیش
17 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
