منم ازشون بدم میاد..
هی بمن میگه ج فلان آز مایش خودتو پسرتو بیار.. منم شنبه که رفتم واسه واکسن پسرم گفتم والا مامانم اومد خونمو تمیز کرد تمام آزمایشارو گم و گور کرد. زنیکه برگشت گفت خب برو آزمایشگاه دوباره ج بگیر..
اومدیم خونه بشوهرم گفتم.. ایندفهرفتیم اگربازگفت که میگه ازبس پرروئه .. من میندازم گردن تو ..که تونمیری بگیریو فلان..
آخه سر خواهرم دیدم چقدر دور جون همه دوستان .. بی تربیت و بی فرهنگن.. کلا راستشو بهشون نمیگم..
حالا باز مسئول اونجا آشنای شوهرمه.. وگرنه منو میخوردن.. احتمال داشت باهاشون دعوام بشه..