بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
یه بار رفتیم رستوران بقیه پول 400 تومانش موند به پیشخدمت گفتم باشه انعامتون پسره مییگفت نه دستتون درد نکنه نمیخوام منم میگفتم نه اشکال نداره انعامه یهو دیدم دوستام کف زمینن از خنده دوستم گفت گمشو بریم ابرومونو بردی خوب انعام انعام دیگه چه 400 تومان چه 10 هزار تومان 😇😇😒😒😄
دو تا گیره ی کوچولوی روسری گرفتم از اینا که دو تومنه.بعد برام فاکتور زد ۱۸هزارتومن😐برای اولین بار تو زندگیم پس دادم گفتم نمیخوام اخه هیچوقت روم نمیشه پس بدم😁میگفت برند و مارکه😐خیلی مسخره بود از گیره استیل کوچولوها که میزنن زیر روسری که اصلا معلومشون نیست ها
شازده کوچولو با ادب پرسید: بیوطنها کجا هستند؟گل گفت: بیوطنها؟ خدا میداند که کجا میشود پیدایشان کرد. باد این ور و آن ور میبردشان. نه اینکه ریشه ندارند؛ بیریشگی، حسابی اسباب دردسرشان شده...(شازده کوچولو، آنتوان دوسنت اگزوپری.ترجمه و اقتباس کنتـ مونت کریستو)
طوری با ماشین پدرم وارد پارکینگ شدم که پدرم دستشو گذاشت رو سرش وچشماشو بست 😌ولی میلیمتری با دیوار پارک کرده بودم 😎وپدرم متعجانه نگام میکرد ...وهمین باعث شد بهم اعتماد کنه وهمیشه مجاز به رانندگی باشم..
آقا جون من هرجا چشمم به اسم مبارکت میخوره، اشکم روان میشه، قلبم به درد میاد. میگم امکان نداره من از درگاهتون دست خالی برم. السلام علیک یاابا عبدالله الحسین(ع)