خواهرم یه رفیق داره دختره 18 سالشه و نزدیک دوساله که ازدواج کرده و چندماه بعد عقد به دلایل نامفهوم قصد جدایی کرده و مهریه گذاشته اجرا.. این دختر 7انم از چندسال قبل یه پسری رو میخواسته که سرشم به تنش نمی ارزید و خانواده دختر به شدت مخالف ازدواج این دو بودن چون دختر خانم خیلی خیلی زیباست.... اون پسره قبل ازدواج این دختر میاد خواستگاری و ج رد میدن خانوادش... الان نزدیک دوساله که این دختر تو گیر و دار دادگاهه و با این پسر هم دورادور رابطه داشته... یه مدت این پسرو ول کرد چون میدونست خانوادش راضی به ازدئاجشون نمیشن... خانواده پسرم گفتن این دختر مطلقست بدرد نمیخوره....(این دختر با چن نفردیگه هم دوست شد کوتاه مدت)
یه مدت این دونفر از هم بیخبر بودن تااینکه خبر نامزدی پسره به دختره رسید اولش ناراحت نشد دختره ولی بعدش همش اه و ناله میکرد که قدرشو ندونستم و فلان!!! تا اینکه این پسر با یه دختر عقد میکنه و شب نامزدی به این دوست دختر صابقش پیام میده و میگه من با این ازدواج کردم تا ازش طلاق بگیرم و مطلقه باشم مثل تو تا خانوادم دیگه بهلنه ی مطلقه بودنتو نکن و بیام جلو 😐 بعدش قرار گذاشت که فردا دختره رو ببینه و دختره هم قراره فردا بره سر قرار 😐
اون دختریم که با دوست پسره ازدواج کرد متولد 82 که بخاطر ازدواج درسشو ول کرد 😐
من الان خیلی خیلی عصبیم... درسته به من ارتباطی نداره ولی جامعه رو یه مشت بچه بی فکر و یه مشت خانواده بی درک و فهم به گند کشیدن