من یه بار پدر شوهرم خونمون بود من رفته بودم بیرون تا بیام آقا رفت توالت. حالا من هر چی می زنگم درو باز نمیکنه رفتم تو حیاط پشت در اصلی کلید تو در آقا باز نمیکرد. خلاصه منم سکته رو زدم. آقا فشار بالا غذای منم شب قبلش خوش نمک بود گفتم هیچچچچچییییی مرررررددددددد. حالا از ترسم زنگیدم به پدرم که بیا فلانی مرد. دیگه بقیش بماند....... .خخخخخخخ.
تازه خواهرم‌گفته من ساعت ۹ باهاش حرف زدم. حتما خوابه. خونه هم که پکیجه نگران گازگرفتی نباش! اصلا شاید حموم رفته. برگشته گفته حموم رفتنش ده دقیقه س من خیلی زنگ زدم. شاید تو حموم افتاده سرش خورده به جایی!
جنایی کرد قضیه رو
خوش بحالتون...من خیلی دلم میخاد همسرم نگرانم باشه اما هیچ وقت نیست:)...دوست دارم غیرتی باشه اما نیست چون همیشه خیالش راحته:(
دوستت داره شوهرت ؟؟
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
