سوم دبیرستان بودم ی معلم ریاضی داشتیم خیلی گند اخلاق و خشک بود خلاصه اومد سر کلاس بمن گفت برو دفتر برام ماژیک بیار خلاصه ازونجایی ک من ی آدم استرسی بودم هول کردم اومدم برم بیرون در زدم معلمه بیجاره هنگ کرده بود همه ام بهم خندیدن شرفم ب باد رفت😂😂😂
سوم دبیرستان بودم یبار ک سرویس اومد دنبالم رفتم نشستم تو ماشین تا نشستم بلند گفتم بسم الله الرحمن رحیم 😐میخواستم بگم سلام نمیدونم چیشد همه با تعجب نگام میکردن خندشون گرفته بود.. 😳😳
یه بار دختر داداشم نشسته بود تو بغلم اون یکی دختر داداشم اومد گفت درسا پیاده شو تا من سوار شم انگار من خر بودم اون وسط😂😂😂
پاستوریزه هاشو میگم واست 😋
اقا من کلا ادم بغلی و احساساتی م تادطرفو بغل نکنم نمیتونم سلام کنم 😁 یه روز از مدرسه برگشتم مادرمو تو کوچه دیدم وایساده بود داشت بازن همسایه حرف میزد با بافتی که تنش بود شناختمش یواش رفتم پشتش محکم بغلش کردم فشارررررررش دادم و کله م رو میزاشتم تو پشتش یهو سرمو بلند کردم طرف برگشت دیدم مادرم نیست😨😨😨😨 😨 یه زن دیگه بود فقط بافتش شبیه مادرم بود خدای بی جنبه ااااا ی کی بودم من 😂
نوجوون که بودم یه آقایی از فامیل کارت دعوت برای مراسم سالگرد همسرش آورده بود در خونه .من اصلا یادم نبود همسرشو و فکر کردم کارت عروسیه بچه هاشه. گفتم به به مبارکه ایشالله به سلامتی.😑😂بنده خدا خیلیم مرد سنگین و جا افتاده ایه هیچی نگفت خدافزی کرد رفت اومدم تو خونه کارتو باز کردم دیدم واس ختمه نابود شدم.یقه دریدم رفتم بیابون
بذا از سوتیای داداشم بگم البته از اذیتاش
با دوستاش بودن تو خیابون این کیف سامسونت دوستشو میندازه زمین بلند هوار میزنه اله اکبر فک میکنن داعشیه مردم همه در میرن
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستتاپیک های به روز شده
57 ثانیه پیش
57 ثانیه پیش
57 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
