😐نمیدونم چی بگم
شاید چون حست و تجربه کردم هرجند من دووس نداشتم ناراحت یا نگران شن هیچوقتم نرفتم چون به نظرم کار درشتی نبود اما دلم میخواس برم
الان جایی از زندگیم وایسادم یه صبح و شب میگم خدایا مرسی نذاشتی برم واقعا اون راحش نبود اگه من انقد ضعیف بودم که نتونم از پس مشکلات بر بیام از پس تنهایی هم.نمیتونستم روو خودت کار کن به نظرم این تنها رته موفقیته