2733
2734
عنوان

رابطه احساسیتون با شوهرتون چطوره؟

| مشاهده متن کامل بحث + 2274 بازدید | 117 پست
ی مشکل خونوادگی .. بیشتر نمیتونم بگم

عزیزم بگو شاید کسی تونست راهنماییت کنه 

سر بسته بگو 

ترکوندنمبی وجدانا                                            به هر فصلی غمی،هر صفحه ای انبوهِ اندوهی،وطن جان!خسته ام،پایان خوب داستانت کو؟😔

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷

اینجوری اگ بخوای با کسی حرف نزنی هم بخودت اسیب میزنی هم اون نینی تو دلت

ترکوندنمبی وجدانا                                            به هر فصلی غمی،هر صفحه ای انبوهِ اندوهی،وطن جان!خسته ام،پایان خوب داستانت کو؟😔
2731
عزیزم بگو شاید کسی تونست راهنماییت کنه  سر بسته بگو

تو خونه پدرشوهر زندگی میکنیم.. تو ی اتاق .. هوا سرده دیگ واقعان خسته شدم تحمل اینجور زندگی ندارم.. میخام برم تو اشپزخونه اونجا ظرفام بشورم کارام کنم درو قفل میکنن ک من نرم.. نمیزارن فعلا اینجارو درست کنیم.. پول انچنانی نداریم ک بریم اجاره کنیم .. خونواده ام ازم دورن ی ساله ندیدمشون ... اونا مشکلات دارن نمیتونن بیان

.منم ک باردارم نمیتونم برم... 😭😭😭😭

تیکر تولد یکسالگی دخترمه😍
ن خجالتی نیستم تعارفی هم نیستم...مشکلاتم ب همه میتونم بگم خاسته هام میتونم با همه درمیون بزارم الی ش ...

من هندز مجردم.

این حس رو نسبت بخانوادم دارم نمیتونم بهشون بگم.

اما به دوست پسرم که قراره باهم بعد از سربازیش مزدوج بشیم همچی میگم رررااااحتتتتت 

یادته میگفتی دوستداری زودتر از من از دنیا بری چون تحمل نبود منو نداری؟چرا خدا صدای تورو شنید ولی صدای منو نه🖤 عهد بستم باخودم  تااخرین نفسم بهبعشت پایبند بمونم،قول میدم سریع بیام پیشت عشقم😞.

من 5 سال دوست بودم الانم 5 ساله ازدواج کردیم رابطه ی احساسیمون خیلی عالیههه  من کلا تو ابراز عشق و محبت راحتم زیادی اما یکم باهاش تو بقیه دلخوری ها و حرفا رودرواسی دارم.... اینقدر که دیشب تو رستوران گفت چقدر تعارف میکنی.... من هنوز جیزی بخوام خیلی لالا پایین میکنم بگم نگم  شاید نصفه حرفای این مدلی رو تو پیام بدم بعد 10 سال البته بگم نه نمیاره تو درددلم باهاش راحتم که فکر میکنم باید یکم کمتر راجب بقیه باهاش راحت باشم.... در کل من و همسریم خیلی رفیقیم همه جوره پای همه چیز هم موندیم 

تو خونه پدرشوهر زندگی میکنیم.. تو ی اتاق .. هوا سرده دیگ واقعان خسته شدم تحمل اینجور زندگی ندارم.. م ...

خب عزیزم همه این حرفارو ب شوهرت بگو.بگو درو قفل میکنن من کجا برم ظرف بشورم.تا با خونوادش صحبت کنه.میبینه هیچی نمیگی پیش خودش میگه حتما جاش خوبه

هر بار این درو محکم ببند برو

میتونی یه نامه بنویسی تما حرفهاتو بزنی توش تو کیف داشبورد یا جیبش بذاری بعد بخونتش

یادته میگفتی دوستداری زودتر از من از دنیا بری چون تحمل نبود منو نداری؟چرا خدا صدای تورو شنید ولی صدای منو نه🖤 عهد بستم باخودم  تااخرین نفسم بهبعشت پایبند بمونم،قول میدم سریع بیام پیشت عشقم😞.
تو خونه پدرشوهر زندگی میکنیم.. تو ی اتاق .. هوا سرده دیگ واقعان خسته شدم تحمل اینجور زندگی ندارم.. م ...

عزیز دلم زندگی واقعا بادون استقلال سخته 😔

سعی کن با شوهرت از خواسته هات حرف بزنی 

اینجوری واقعا اسیب میبینی هم خودت هم نینیت 

شاید با خانوادش حرف زد دست ازین کاراشون برداشتن

ترکوندنمبی وجدانا                                            به هر فصلی غمی،هر صفحه ای انبوهِ اندوهی،وطن جان!خسته ام،پایان خوب داستانت کو؟😔
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
2756
داغ ترین های تاپیک های امروز