بچه ها شب یلدا سالگرد عقدم هست.یعنی یک سال میشه که عقد کردیم.
تو این یک سال خانوادم خون منو کردن تو شیشه از،اولم با این ازدواج موافق نبودن.ولی،من اصرار،کردم.
سخت گیری هاشون اینجوریه که نمیذارن راحت همو ببینیم خیلی دیر به دیر .
من واقعا دلم براش،تنگ میشه.
شاید مسخره باشه ولی خیلی دلم میخواد بمیرم.
نمیتونم این دوری طاقت بیارم.
خانوادم حتی امکانات راحت ازدواجم فراهم نمیکنن .مجلس با شکوه.طلا.جهاز،همه چی پا شوهرمه اونم دانشجوهست.
خودمم لیسانسم گرفتم بیرونم نمیرم که بتونم راحت ببینمش چیکار کنم😭