منو پسر خالم چند ساله هم دیگه رو دوست داریم خانوادم مخالفن قبولش نکردن هر بار کلی توهین و تحقیر بارش میکردن پدرم لج میکرد ک من دختر نمیدم و این حرفا پسره هم پسر پاک و سالمیه دیگه پسرخالم گفت ک حالا ک نمیخوان منم دیگه وصلت با این خانواده رو نمی خوام دیگه میخوام بیخیالت شم البته بعد از چندسال خلاصه الان باهم کات کردیم ولی نمی تونم بیخیال بشم خیلی تو این سالا هوامو داشت از طرفی هم موقعیتم جوریه خواستگار میاد برام میگید چکار کنم اصلا نمی تونم ب کسی دیگه فکر کنم ولی اگه موقعیت خوب پیش بیاد خانوادم نمیزارن بمونم