2733
2734
عنوان

پسردایی نامردم😔عشق دروغی

| مشاهده متن کامل بحث + 3539 بازدید | 94 پست
الان چی گفت همسرت اون که چیز خاصی نمیدونه تو هم خیلی بازش نکن

قشنگ ریخت بهم😔

داییم هی میگفت بازکن اون شالتو دیگه این اداها چیه

جلو داناداش 

یا میکفت یادته ستاره میگفتی عمرا خونه دار بشی الان دوتا بچه داری و تو خونه رخت میشوری باخنده

یا میکفت واااای هیچ شباهتی ب ستاره ک میخاستم عردسم بشه نداری دیگه

خیلی حرف خیلی

دخترنازم ۱۸ آذر میای بغلم😍

بی خیال دورداییتو وخانوادشم یه خط پررنگ بکش .بشوهرتم بگو خواستگارت بودن قبول نکردی عقده دارن ازت؟دیگه هم چشم تو چشم نشو باهاشونو محلشون نزار .خدای ناکرده زن وشوهر نبودین که بعد طلاق گرفته باشی از پسر داییت.خواستگاری بوده جور نشده


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

واسه همسرت توضیح بده نه درباره ی احساسات گذشته ات بلکه درباره‌ی خواستگاری و شرط ازدواج و قبول نکردن اونا

خلاصه که بگو داییت اینا عقده ای شدن و شما ترجیح میدی تا اونا خونه مادرت هستن نری اونجا

بگو بهش طاقت دیدن ناراحتیش رو نداری اون اولویت اول و آخر ه الان تو زندگیت

به علاوه ی نازکشیدن ها و عاشقانه هایی که می دونی شنیدنش حال همسرت رو خوب می‌کنه 

اصلا نذار این اتفاق تو گذشته امروزت رو خراب کنه بی خودی 

دست سازه های من : @annabkala
2728

من سه تا بچه دارم وپسر داییم دوتا تازه قضیه ما جدی ومطرح نشد ولی هروقت پسر داییم میبینه مارو توی مراسمی محاله تیکه نندازه شوهرم گاهی با لبخند جواب میده گاهی سکوت منم لبم را گاز میگیرم وچشم وابرو بالا میندازم وسعی میکنم دوری کنم ازش حتی جلو زنش هم میخواد بزله گویی کنه با ما ولی من اصلا مستقیم به چشمش نگاه نمی کنم

   آرامش سهم قلبی است که درتصرف خداست.    
قشنگ ریخت بهم😔 داییم هی میگفت بازکن اون شالتو دیگه این اداها چیه جلو داناداش  یا میکفت یادت ...

ببخشید یه تخته ش کمه داییت

هیچی نگو ب شوهرت پیش پیش

اگهههه چیزی گفت‌تو ام‌باهاش موافقت کن

به نظر من الان که زندگیتو داری سفت بچسب به زندگی و شوهرت ، دیگه هم لازم نیست بری ، و مراقب باش اصلا لازم نیست گذشته رو تعریف کنی واسه همسرت ، بیشتر ناراحت میشه ، همین که دیگه نری همسرت خودش متوجه میشه که چه قدر برات اهمیت داره و هیچ کس دیگه ای حتی پسر داییت برات مهم نیست ، فقط لازم نیست تا نپرسیده هیچ توضیحی بدی اگر هم پرسید بگو نمیدونم ..... اینا مدلشونه خیلی راحتن کلا..... 

توکلت علی الحی الذی لا یموت
2738

خیلی سادست عزیزم با داییت قطع ارتباط کن و تو جمعی که اونا هستن حضور پیدا نکن.

اینجوری خیال همسرتم راحت میشه.

به همسرتم بگو مثل اینکه اینا خیلی سوختن که من عروسشون نشدم و جواب رد دادم.اما من بخاطر گل روی تو وزندگیمون دیگه نمیخام ببینمشون.

تامام

با هم مهربان باشیم
بدبختی اینه ما خونه پدریم هستیم😔تو همین ساختمون زندگی میکنیم اینام فکنم حالاها باشن

خب نرید خونه بابات

به پدر مادرتم دلیلش رو بگو

حتما درک میکنن

یه وقتم برنداری دعوتشون کنیا بیشعورهارو

قشنگ تو خونه خودت بمون هر چی ام گفتن بگو کار دارم و اینا نرو اونجا تا برن

پولش مغرورش کرده خیلی بی ادب و نفهم 

دقیقا همینه نکته داره از بالا به شما نگاه میکنه

بی خیال همسرت را بچسب وبهش افتخار کن اتفاقا بهش بیشتر محبت کن وعاشقانه باش

   آرامش سهم قلبی است که درتصرف خداست.    
بدبختی اینه ما خونه پدریم هستیم😔تو همین ساختمون زندگی میکنیم اینام فکنم حالاها باشن

اتفاقا اونا باشن نرو که بفهمه چقدر بی اهمیت هست

   آرامش سهم قلبی است که درتصرف خداست.    

شوهرمن خیلی حساس رو مسائل دین و حجاب

اینام هی بحث و میکشوندن ک من قبلا چجوری بودم😔

البته شوهرم میدونه چطور بودم و همونجور انتخابم کرد

ولی اللن فکر میکنه نکنه ماباهم خیلی راحت بودیم کاری کردیم

بخصوص ناز و ادا و لبخندی ک مهدی داشت امشب

دخترنازم ۱۸ آذر میای بغلم😍
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
داغ ترین های تاپیک های امروز