دقیقا منم همینطورم . نه خودم نه شوهرم دستمون نمک نداره . اصلا انگار کل حافظه مادرم خوبی های مارو نگه نمیداره و پاک میشه .
قبلا همیشه فکر میکردم مادرم پشت و پناهمه . از وقتی ازدواج کردم فهمیدم شوهرم پشت و پناهمه . مادرم کلا عوض شده . اون روز بهش میگم بیا بریم خونه من بهم فقط بگو چینی و شکستنی هارو چطوری جمع کنم . هیچی جواب نمیداد. امروز داداشم گفت چون شوهرت نگفته بیا خونمون اینم محل نمیده به حرفت