2737
2739
عنوان

رمان واقعی. اول شخص. زبان عامیانه . از قبل تایپ شده

| مشاهده متن کامل بحث + 103139 بازدید | 1018 پست

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

2728

چقد پیچیده

کاربران محترم:زمانی که تاپیک میزنم یعنی انتظار هر نوع اظهار نظری را دارم ،پس مشکلی با انتقادشما ندارم در صورتی که ادب کلامت در تاپیکم رعایت بشه،،،،اما وقتی در تاپیک کاربران دیگه اظهار نظر میکنم هرچند که تبادل نظر هست ، پاسخی که میزارم برای استارتر اون تاپیک هست اگر از کامنتم خوشتون اومد و ریپلای کردین خوشحال میشم اما اگر مطابق میلتون نبود لطف کنید بگذرید  چون چیزی که من کامنت گذاشتم دیدگاه من بوده و نسبت به منطق خودم پاسخ دادم پس تنها استارتر اون تاپیک حق انتقاد از کامنتم داره  در صورتی که صحبتم تضاد داشته باشه با عنوانش اگر پاسخ ریپلای که زدی رو نمیدم دلیل نمیشه که حق با شماست                                       ممنون از فهم و شعور ش
2740

شوکه شده بودم واقعا نمی دونستم چی بگم به زور دهنمو باز کردم و گفتم: وقت می خوام فک کنم

طنین پوزخندی زد و گفت تا فردا شب فکراتو بکن فقط تا فردا شب 

 و بعد از اتاق بیرون رفت

حرفای ملیکا رو گوشم زن زد

مهر؟ عریان؟ سجده‌‌؟ فقط یه چیز رو می گفت : شیطان پرستی یا شایدم بد تر

من می تونستم ....

یه لحظه قلبم از ترک کردن عرفان وایساد  از فکر دومی بیش تر دردم اومد من اگه عرفان رو ترک می کردم تا اخر عمر باید مثل فراری ها زندگی می کردم و  نه پدر داشتم نه مادر

از اتاق بیرون می رن من نمی تونستم بزارم  زندگیم رو خراب کنه

به سمت در ویلا می رم، با صدای ملیکا سر جام وایمیستم

ملیکا: ارامش؟

_بله‌؟

ملیکا‌:  سلام کجا میری عزیزم این وقت صبح؟

نگاهی به ساعت می ندازم ساعت ده بود

_ جایی کار دارم بر می گردم تا یه ساعت دیگه

دیگه بهش اجازه ی حرف زدن رو نمی دم و با یه خدافظی درو باز می کنم،

نمی دونم چرا حس کردم طنین پوزخند زد از نظر اون من یه احمق بودم می زارم تو افکار خودش بمونه

گوشیم رو از جیب مانتو در میارم و به نیلو پیام می دم : ادرس اگاهی رو که رفتیم بدون اینکه ملیکا بفهمه واسم بفرست 

چند دقیقه گدشت تا جواب داد: می خوای چی کار؟

اوفف کی بیاد به این توضیح بده

_می فرستی یا نه؟

نیلو :خیابان........

حواست باشه خودتو تو دردسر نندازی

هیچی درست نمیشه... مگه اینکه بخوای درستش کنی

دیگه جوابشو نمی دم به سمت همون ادرس تاکسی می گیرم  

از ماشین پیاده میشم   تا زه فهمیدم یه ریال هم توجیبم نبیست تازه دا‌شتم حرف طنین رو درباره ی خودم باور می کردم حالا اگه می گفتم پول ندارم باور می کرد؟ لعنتی

شماره ی عرفان رو می گیرم :

+ بگو

_عرفان سلام من ارامم

+شناختم

لحنش فوق العاده سرد بود

_ کجایی

+ زیر اسمون شهر دلت واسم تنگ شده؟

شوخی با لحن سرد ؟ چقدر برام مبهم بود کاراش

_ اومدم بیرون پول ندارم سوار تاکسی شدم کجایی؟

+ مگه ملیکا باهات نیست ؟ چه جوری گذاشته بدون پول بیای بیرون؟ لعنتی

_نگفتم بهش کجایی ؟

آدرس رو داد

منم به راننده گفتم که کلی هم غر زد که دربس حساب می کنه مسیرت یه جای دیگه بود

تاکسی جلوی شر کتی وایمیسته از اسمش تعجب می کنم ئالان؟

عرفان دم در بود پول تاکسی رو حساب کرد

_سلام

سرشو تکون داد و گفت : بیا پایین خودم می رسونمت ،

ناچار پیاده شدم که شک نکنه








هیچی درست نمیشه... مگه اینکه بخوای درستش کنی
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز