یچیز دیگ بگم بخند...
من گفتم درباره خانواده شوهرم صحبت کرده بودم و گفته بودم طبقه بالاشون هستم و ب اجبار و این چیزا... البته خونه خودمه و مال باباش نیست...
بعد توی یه تاپیک درباره خرج زنا حرف میزدیم و همه میگفتن زنی ک خرج داره عرج داره و فلان
من گفتم من ب اندازه خرج میکنم و از خرج زیاد هیچ خوشم نمیاد ,هیچی کم نداریم شکرخدا وب اندازه خرج میکنم واسه همین , الان یک سال عروسی کردم و شکرخدا دارم دومین خونم میخرم ...
یکی آمد گفت وای تو که چندروز پیش گفتی من پیش مادر شوهرم زندگی میکنم چطور الان ۲ تا خونه خریدی 😁😁😁
اولش خیلی ناراحت شدم و رفتم سریع از تاپیکم اسکرین گرفتم و فرستادم گفتم بیا چشمات باز کن ببین من گفتم خونم جداست و خونه خودمه ولی پیش اونا هستم ,نگفتم پول ندارم و مجبورم پیش اوناباشم..
خلاصه ضایع شد و خانما گفتن ولش کن
از اون روز فهمیدم اینجا چخبره و دیگه هیچی نگفتم