مادر شوهرمنم اینجوری همش یکاری میکنه حرص منو در بیاره و دوس داره همیشه پیشش باشیم میخواستیم بریم مسافرت جلوتر از ما ساک به دست آماده بود هیچی بهش نگفتیم که مسافرت زهرمارمون نشه ولی دائم در طول مسافرت غر غر میکرد و تیکه بار منو شوهرم میکرد
منم واسه اینکه حرصشو در بیارم در برابر همه حرفاش لبخند میزدم و به شوخی میگرفتم
الان هم باهاش رابطم سرد نیست ولی سعی میکنم کمتر باهاش حرف بزنم و زیاد دور وبرش نباشم
به شوهرم میگم من مامانتو وقتی شناختم که اولین بار بهت جواب رد دادیم
اخه بهم اس ام اس داد واسه خودت و خوانوادت متاسفم که ارزش احترام گذاشتن ندارین البته من اون موقع هم با آرامش جوابشو دادم درصورتی که خودم داشتم از حرص میترکیدم
انتظار داشته مامانم منو کادو پیچ تحویلشون بده