2733
2739
عنوان

دیرفهمیدم اونم منومیخواسته۲

2814 بازدید | 128 پست

سلام عزیزان

توتاپیک قبلیم وسط داستان دوستان رفتن حیفم اومدتموم نکنم داستان وچون خیلیشوگفته بودم,,,,اگه موافقین داستان وبزارم,,,,خیلیشودارم پس زودتموم میشه,,,

دلموتوی این روزگارسگی زیرپاگذاشتم وکشتم


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

پنجم ابتدایی بودم که توی حال وهوای بچگیم احساس میکردم پسرخالم خیلی هواموداره,من خیلی بچه مظلومی بودم,,وقتی میدیدم ازم طرفداری میکنهخیلی ذوق میکردم,مثلامن چون چشمام حساسیت داشت همه بهم میگفتن کور,خخخ,,,چون چشاماموبعضی وقتاواقعانمیتونستم بازکنم,ولی هرکی این حرفومیزدپسرخالم سریع میزدش,منم خوشم میومد

دلموتوی این روزگارسگی زیرپاگذاشتم وکشتم
2731
2738

منم لایک کنین دوستان 


بیام بخونم همه رو گذاشت استارتر

❤❤👨‍👩‍👧👨‍👩‍👧دنیام دخترم وهمسرم👨‍👩‍👧👨‍👩‍👧❤❤خدایا نی نی تو دلیمو برام سلامت نگه دار 🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻آجیای گلم اگه میشه برای سلامتی نی نیم یه صلوات بفرستین🙏🏻🙏🏻🙏🏻

همین طوری میگذشت,محبتای پسرخالم روزبه روزبیشترمیشد,کاملامیفهمیدم من بابقیه براش فرق دارم,درک میکردم این قضیرو,,,رفتم اول راهنمایی,روزایی که نمیدیدمش خیلی برام سخت میگذشت نمیدونستم چرااحساس وابستگی بهش پیداکردم,,,وقتی ازش جدامیشدم تاچندروزدپرس بودم,گفتم نکنه عاشقش شدم؟؟؟؟ولی باخودم گفتم نه نبایدعاشق بشم چون عشق آدموخارمیکنه,,,,افکارمزاحم کلافم کرده بود,وقتی میدیدمش قلبم تندتندمیزد,عقلم بهم میگفت خره داری عاشق میشی,قلبم میگفت عشق دلتواروم میکنه,توی دورای احساس ومنطق گیرکرده بودم

دلموتوی این روزگارسگی زیرپاگذاشتم وکشتم

ولی توی این جنگ دلم برنده شد,چون محبتای پسرخالم واقعاعقل وازسرم پرونده بود,,,,هروقت میدیدمش ازکنارمن جم نمیخورد,همیشه واسه دیدنش لحظه شماری میکردم,,,,روزامیگذشتنومن هرروزبیشتروابسته ترمیشدم,,,,درسامودرس نمیتونستم بخونم چون ازدوریش زجرمیکشیدم,خیلی  دپرس بودم,شیطنتام تموم شده بود,,,,تبدیل شده بودم به یه ادم منزوی,,,وپسرخالم ازهمه ی اینابیخبربود

دلموتوی این روزگارسگی زیرپاگذاشتم وکشتم

قضیروبه دخترداییم گفتم,,,تااینکه دخترداییم زدتوپرم,,,,گفت من وسامام(()اسم مستعار)خیلی وقتهباهم رابطه داریم,گفت بیخیالش شواون تورونمیخواد,,,ولی نمیتونستم باورکنم چطورممکنه پس اون همه محبت براچی بود,,نمیتونستم قبول کنم این قضیروبایدمطمن میشدم ببینم داره راستشومیگه یانه گوشیش وبرداشتم به پسرخالم پیام دادم سلام عشقم چطوری؟؟؟من گوشی نداشتم اونموقع,ولی دخترداییم داشت وشماره پسرخالمم داشت,بعدازچنددقیقه جواب اومد,,ولی گوشی دست دخترداییم بود,پیام وبازکرد,سریع گوشی وگرفتم ازش,,,پسرخالم جواب داده بودبازتویی ولم کن باباعجب زبون نفهمی هستیا,,,,وای اون لحظه میخواستم ازشدت خوشحالی پربزن برم هوا,دخترداییمم که رنگش عین کچ شذه بود,بیچاره

دلموتوی این روزگارسگی زیرپاگذاشتم وکشتم
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز