این اولین باره که دارم همچین فکری میکنم و همچین چیزی

وجودشون اذیتم میکنه

مثلا برادرشوهرم اصلا مراسم ما نیومد

باهامون قهر بودن

بعد الان شوهرم میگه اگه پدرمادرم بمیرن باید من مسئولیت برادرمو به عهده بگیرم . براش زندگی بسازم . حتی از ارث خودم بگذرم بخاطرش که زندگی خوبی داشته باشه

ولی سختیایی که من کشیدم معلوم نیست

امیدوارم آقا بیاد فقط آقاست که میتونه دنیارو از بدبختی و رنج و جنگ نجات بده😭😭😭😭

بعدش هم که رجعت رو داریم و حکومت‌های ائمه 

خدایا😭😭😭😭😭

نا‌امیدی بدترین درده عزیزم امیدت به خدا باشه 

قهر بودن باهاش

با ازدواج ما مخالف بودن

آهان یه آرزو دیگه ام اینه که

خونواده شوهرم هرجا میشینن بگن اشتباه از ما بود . محیا اونی نبود که ما گفتیم . محیا زندگی ساخت برا پسرمون . تقصیر ما بود. و همه حرفایی که به من زدن رو به خودشون بزنن

شوهرم تو شغلش پیشرفت کرده و حقوقش چن برابر شده و دیگ کارای سخت نمیکنه.خودمم لیسانسمو گرفتم و 4 ساله ک سابقه کار دارم بیمه و همه چی..ی خونه داریم ی ماشین ک شوهرم دوس داره..ی ارامش گنده...هعی

نه غش نمیکنه.کبودم نمیشه.چشمشم برنمیگرده.

فقط دستش یکم میپره و اگه دیازپام نزنم براش کم کم همه ی بدنش میپره.

از 4 ماهگی شروع شد.

الان 22 ماهشه.

ولی خداروشکر از برج سه فقط یک بار تشنج داشته.

داداش 25 ساله مم که چندماه بعداز ازدواجش تصادف کرد و از گردن به پایین فلج شد.

ولی خیلی به خوب شدنش امید داریم.

هرروز فیزوتراپ میاد پیشش.توروخدا هرکی میخونه براش دعا کنه💕

من توي زندگيم واقعا خوشبختم . ولي آرزوي خوشبختي براي تمام جوانها دارم خدا مشكل پدر و مادرم رو حل كنه انشالله