2733
2734
عنوان

تَــرفندهاي رفتــار با خانواده همســر👨‍👩‍👦‍👦

| مشاهده متن کامل بحث + 47421 بازدید | 1049 پست
عزیزم صادقانه بهت میگم خوشحال باش که روی پای خودتون هستید  زیر بار منت کسی نیستید انفاقا از ...

ممنونم ازتوجهتون باورکن سعی کردم به دیدمثبت بش نگاه کنم البته الان که شما گفتین بیشترمصمم شدم که ازخدابخوام اون دهنده ی بی منته وبه وعده هاش عمل میکنه امیدوارم خودش دستم روبگیره

روی دستش پسرش رفت ولی قولش نه،لطفا لایک نکنید ممنونم                 


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

خانواده شوهر من که خیلی پرتوقعن.اولین سفر زیارتی بعداز عروسی رفتیم مشهد.تا چند ماه مادرشوهر و خواهر شوهرا سرسنگین بودن که جرا مامان رو نبردی. اخه بدیش میدونی جیه باهات میان مسافرت بعد مث عقرب هم نیشت میزنن و کوفتت میکنن.پارسال پدرشوهرو مادرشوهر رو بردیم مشهد هتل ۵ستاره کلی بهش خدمت کردیم و خوش گذشت بهش.روز اخر زهرشو ریخت گفت پسرم همه ی کاره ی زندگیشه مسئولیت همه چی تو زندگی له عهده گرفته.شوهرمم خیلی بهش برخورد و همونجا جوابشو داد گف من از زنم خیلی راضیم تو همه چی کاربلده.شدهرم دفاع کرد اما اون بالاخره زهرشد ریخت و تا مدتی اعصابم خورد بود.خوب لعنتی باهامون ا مدی مسافرت دیگه نیش زدنت چیه.

آره جلو شوهرم همش به من میرسن و تحویلم میگیرن ولی وقتی شوهرم پیشم نیس تیکه هاشونو میندازن 😨

تو هم جلوی شوهرت به خانواده ش تا میتونی محبت کن همینکه شوهرت نبود بشین سر جات نگاشونم نکن باید گاهی اعمال انسانها برگرده به خودشون 

2731
بله واقعا به خونواده شوهر بستگی داره.خواهرشوهرای من هروقت میان خونه م تو ظرف شستن کمکم میکنن که جلو ...

کارتون  درست بوده ولی همیشه نباشه گهگاهی باشه ...

لازم نیست فقط تو ظرف شستن کمک کنی 

جمع کردن سفره درست کردن سالاد کارای سبک هم هست که جلوه بیشتری داشته باشه 

,ببین عزیزم تو مجبورت نکردن که بری اونجا ب خواست شوهرت رفتی, من به اجبار رفتم , مجبورم کردن باید بیا ...

شما فعلا راهکارهایی که من بهتون دادم عملی کنید چون راه دیگه ای ندارید یکم صبر لازمه  ...من مشاور حضوری میدم تو مشهد حرم امام رضا ..اگه هستی بیا 

ولی هیچوقت رفتار مادر شوهر مثل مادر نیست...کاملا حس میشه....تازه من ازین که همسرم خیلی با مامانش صمیمی هست ناراحتم ....حس میکنم یه چیزایی رو میره بهش میگه که من دوست ندارم عنوان شه.البته این یه حسه‌.ولی خب نمیدونم چقدر درسته.فقط خوبی اوضاعمون اینه که اصلا تو یه شهر نیستیم باهاشون😥

خانما لطفا یه نسخه رو واسه همه نپیچید

اگر میخواین از تجربیاتتون بگین حتما توضیح کامل بدین که خانواده ی شوهرتون چیکارکردن ک باعث شده شما رفتار متقابل رو از خودتون نشون بدین.

اینجا آدمای تازه عروس زیاد هست شاید این نسخه ای ک میپیچید خدای نکرده به ضررشون باشه. پس با توضیحات کامل تجربیاتتونو بگین.


2738
شما فعلا راهکارهایی که من بهتون دادم عملی کنید چون راه دیگه ای ندارید یکم صبر لازمه  ...من مشاو ...

 ن نیستم متاسفانه ...این سر ایرانم  ...میشه درخواستم قبول کنی... شاید اینجوری بتونی کمکم کنی... 

آرزوهاتونو ب کسی نگین , بهشون نشون بدین ... 

من زیاد به این نی نی سابت وارد نیستم  وارد شدنم به این جمع خانوما فقط برای  کمک و راهنمایی هست چون روزها خیلی میبینم مشکلات رو که خیلی سخت گرفتن بعضی ها   اما تو این تایپی ک مشکل شما از بقیه دوستان کمی حادتر ه ....فقط شبها تایپیکها رو دنبال میکنم.دوستیتو قبول کردم

خانواده شوهر من که خیلی پرتوقعن.اولین سفر زیارتی بعداز عروسی رفتیم مشهد.تا چند ماه مادرشوهر و خواهر ...

من قبلا تو این تایپیک گفتم مسافرت با خانواده همسر کاملا اشتباه هست چون سفر باعث خستگی و کسلی میشه  و شما باید بپذیرید عروس هستید تو اون خانواده نه دخترشون مادر شوهر هرچقدر هم خو ب باشه احساس چندان خوبی به عروس نداره تو سفر هم دید که میتونه این حس رو به شما القا کنه و متاسفانه تونستن ... شما هم از این ب بعد درس عبرت شه برات باهاشون سفر نرو 

خانوما لطفا منم خواهرانه راهنمایی کنید می خواستم تاپیک جدا بزنم که این تاپیک رو دیدم خیلی ممنون استا ...

منم یه بار دیدم اوضاع اینجوریه هی میگفتم نمیتونم دستمو به آب بزنم دستم این روزا شدیدا درد میکنه دکتر هم رفتم گفت دستتو زیر آب نگیر، دیگه خودشون میشستن😀

مین شوکور چوک شوکور سنی بانا ورنع😎😍
دقیقا عین خانواده شوهر من با این تفاوت من نرفتم خونه اونا زندگی کنم جدا بودم ولی هر روز زنگ میزدن ام ...

من از همون روز اول ازدواج ناخوداگاه گوشیمو وقتی میرفتم خونشون رو سایلنت میذاشتم مثلا خواهرام زنگ  میزدن یا بعدا متوجه میشدم یا با نور صفحه ش اونا میگفتن گوشیت داره زنگ میخوره.میگفتن چراصدانداره میگفتم بخاطر دخترم میذارمش رو سایلنت همیشه.والانم همونطورم هروقت میرم خونشون میگم عادت کردم گوشیم بیصداباشه.هروقت زنگ میزنن حوصلشونو ندارم جواب نمیدم بعدا میگم روسایلنت بوده.راستش از این اخلاق منم خوششون میاد میدونن ازهمه جیک و پوک گوشی و اینترنتو همممممه چی سر درمیارم حتی گوشیشون خراب شه هرکدومشون میارن من براشون درست میکنم ولی زیاد پیششون گوشی دست نمیگیرم میدونن اهل سوءاستفاده نیستم ولی جاریم به زور میتونه بره توتلگرام عکس پروفشو عوض کنه اما درعوض گوشیش24ساعته دستشه داره مکالمه میکنه.حتی توکوچه و پیش دیگران اینام بدشون میاد از این رفتارش.واین برای من شده یه امتیاز.هم خودم راحتم هروقت نخام جواب نمیدم هم سرزبونشون نمیفتم

دلم میخواهد یک دختر داشته باشم💖دختری با موهای بلند مشکی و چشمهای درشت خندان؛اسمش رابگذارم "گیسو" هروقت دلم آشوب بود بنشانمش روی زانوانم وگیسهایش راببافم تا قلبم آرام گیرد.حالا که فکرش را میکنم دلم میخواهد"باران"هم داشته باشم.دختری لاغر و قدبلند که با صدای مخملی برایم شعربخواند.یک دختر تپل و مهربان با گونه های سرخ و گرد هم میخواهم.اسمش رابگذارم"راحیل"و موهایش راباشامپوی سیب بشویم تا حسودی موهای طلایی خواهرش"گندم" رانکند.آدم برای دختری با موهای طلایی جز گندم چه اسمی میتواند بگذارد؟!معلوم است؛"خورشید" اصلا خورشید باید اولین دخترم باشد وهرصبح که چشمهایش راباز میکند ببیند خواهرش"شبنم" زودتر از او سماور راروشن کرده "شادی"رابیدار کرده و به"نسترن"رسیده.دلم میخواهد درحیاط خانه ام"ترانه"بخواند و "بهار"برقصد..."نگار"م خودش را لوس کند ومن به هیچکدام نگویم روز تولد خواهرشان "الهه"مجذوب چشمهایش شده م.دلم چقدر دختر میخواهد...روزهایم بی "سحر" شبهایم بی"مهتاب"آسمانم بی"ستاره"وزندگی بدون"افسانه"ممکن نیست.تازه یک"ساقی"هم میخواهم تاسرم راگرم کندو"همدم"تا درد دلهایم رابرایش بگویم."رویا"میخواهم تا انگیزه زندگیم باشد و "آرزو" که دلیل نفس کشیدنم...دلم میخواهد یک دختر داشته باشم.دختری که خودم راتوی چشمهایش و آرزوهایم را روی پیشانیش ببینم.هیچ اسمی توصیفش نکند.همه چیزباشد و هیچ نباشد.از هرقیدی آزادباشد ودرهیچ ظرفی جانشود.رهای رها باشد.آری؛انگار دلم میخواهد دخترم"رها" باشد💖💖💖
سلام با مادرشوهری ک مرتب از اون عروسش تعریف میکنه چکارباید کرد؟درصورتی ک عروسها هر کدوم خوبی خودشونو ...

مطمئن باش پیش اونم از عروسای دیگه خوب میگه ولی درواقع ازهمشون بدش میاد😂😂😂😂

دلم میخواهد یک دختر داشته باشم💖دختری با موهای بلند مشکی و چشمهای درشت خندان؛اسمش رابگذارم "گیسو" هروقت دلم آشوب بود بنشانمش روی زانوانم وگیسهایش راببافم تا قلبم آرام گیرد.حالا که فکرش را میکنم دلم میخواهد"باران"هم داشته باشم.دختری لاغر و قدبلند که با صدای مخملی برایم شعربخواند.یک دختر تپل و مهربان با گونه های سرخ و گرد هم میخواهم.اسمش رابگذارم"راحیل"و موهایش راباشامپوی سیب بشویم تا حسودی موهای طلایی خواهرش"گندم" رانکند.آدم برای دختری با موهای طلایی جز گندم چه اسمی میتواند بگذارد؟!معلوم است؛"خورشید" اصلا خورشید باید اولین دخترم باشد وهرصبح که چشمهایش راباز میکند ببیند خواهرش"شبنم" زودتر از او سماور راروشن کرده "شادی"رابیدار کرده و به"نسترن"رسیده.دلم میخواهد درحیاط خانه ام"ترانه"بخواند و "بهار"برقصد..."نگار"م خودش را لوس کند ومن به هیچکدام نگویم روز تولد خواهرشان "الهه"مجذوب چشمهایش شده م.دلم چقدر دختر میخواهد...روزهایم بی "سحر" شبهایم بی"مهتاب"آسمانم بی"ستاره"وزندگی بدون"افسانه"ممکن نیست.تازه یک"ساقی"هم میخواهم تاسرم راگرم کندو"همدم"تا درد دلهایم رابرایش بگویم."رویا"میخواهم تا انگیزه زندگیم باشد و "آرزو" که دلیل نفس کشیدنم...دلم میخواهد یک دختر داشته باشم.دختری که خودم راتوی چشمهایش و آرزوهایم را روی پیشانیش ببینم.هیچ اسمی توصیفش نکند.همه چیزباشد و هیچ نباشد.از هرقیدی آزادباشد ودرهیچ ظرفی جانشود.رهای رها باشد.آری؛انگار دلم میخواهد دخترم"رها" باشد💖💖💖

اصن یه چیزی✔✔✔✔✔✔✔✔✔✔

چرا خانواده شوهر،حرفا و کارا و توجهات یا بی توجهیشون اینقد برای ماهایی که عروسشونیم مهمن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

بنظرتون ظلم به خودمون نیست؟؟؟مگه اونا کیَن؟؟کسایین مث پدر مادر خودمون خواهربرادرخودمون

تمااااااااااااااااامِ صب تاشبمون شده انتظار ببینیم تاییدمون میکنن نمیکنن؟؟ دعوت میکنن نمیکنن؟؟؟ احوال میپرسن نمیپرسن؟؟؟ 

بنظرم ما ایرانیا از بچگی دهن بین و مضطرب و با کمبودشدید اعتماد بنفس بار اومدیم خواهشن شما دختر پسراتونو اینجوری بار نیارین باخودمم هستم.میدونین چیه ما فقط برا دختر سختگیری میکنیم ولی بنظرم باید پسر رو بیشتر یادش داد که چطور تو خونه ایندش رفتار کنه.مافقط به پسرامون میگیم حاضری بگیر حاضری بخور دست به سیاه سفید نزن و درسشونم اکثرا خوب نیس مگر تک و توکی ولی وای به روزی که دختر ی نمره کمتر بگیره و خلاصه این رفتارارو باهاش میکنیم ولی دختر برعکسه.اعتماد بنفس دخترامونو پایین میاریم....عزت نفسشونو ازشون میگیریم.

منم خواهرشوهرم واسه کلاس چرم دوزی ثبت نام کرد گفته بود رایگان میتونی یه همراه باخودت بیاری.اونم بین همه زنداداشا منو انتخاب کرده بود.ایییییییییبنقد خوشحال شدمو مغرورشدم که نگو😂😂😂😂😂😂😂

اخرسر دیروز دیدم اونیکی جاریمو برده😂😂😂😂😂😂😂

کلی به خوشحالی خودم خنده م گرفت.

البته راضی نبودم قلبن که باهاش برم چون شوهرم ماشین داره خودش کار داره اگه من میرفتم شوهرم مجبور بود ببرتمون و بیارتمون که دیگه منتی نداشت باهاش برم.اما الان مجبوره کلی کرایه بده یا شایدم سرویس بگیره اخه خیلی دوره مسیرش.بعدشم بچم مدرسس من گفتم تابستون باشه میام مهربشه شاید نتونم.

مهمتر ازهمه اون جاریم همه فن حریفه از اخر خدامیدونه چه حرفایی براش دربیاره اخرشونم دعواس میدونم الان بدش میاد اونو برده ولی از لج من برده.اون جاریمم3تا بچه داره دوتاش مدرسه این اهل کرایه مرایه دادن نیست همش میفته گردن این به غلط کردن میفته.اونوقت نوبت خنده من میرسه

دلم میخواهد یک دختر داشته باشم💖دختری با موهای بلند مشکی و چشمهای درشت خندان؛اسمش رابگذارم "گیسو" هروقت دلم آشوب بود بنشانمش روی زانوانم وگیسهایش راببافم تا قلبم آرام گیرد.حالا که فکرش را میکنم دلم میخواهد"باران"هم داشته باشم.دختری لاغر و قدبلند که با صدای مخملی برایم شعربخواند.یک دختر تپل و مهربان با گونه های سرخ و گرد هم میخواهم.اسمش رابگذارم"راحیل"و موهایش راباشامپوی سیب بشویم تا حسودی موهای طلایی خواهرش"گندم" رانکند.آدم برای دختری با موهای طلایی جز گندم چه اسمی میتواند بگذارد؟!معلوم است؛"خورشید" اصلا خورشید باید اولین دخترم باشد وهرصبح که چشمهایش راباز میکند ببیند خواهرش"شبنم" زودتر از او سماور راروشن کرده "شادی"رابیدار کرده و به"نسترن"رسیده.دلم میخواهد درحیاط خانه ام"ترانه"بخواند و "بهار"برقصد..."نگار"م خودش را لوس کند ومن به هیچکدام نگویم روز تولد خواهرشان "الهه"مجذوب چشمهایش شده م.دلم چقدر دختر میخواهد...روزهایم بی "سحر" شبهایم بی"مهتاب"آسمانم بی"ستاره"وزندگی بدون"افسانه"ممکن نیست.تازه یک"ساقی"هم میخواهم تاسرم راگرم کندو"همدم"تا درد دلهایم رابرایش بگویم."رویا"میخواهم تا انگیزه زندگیم باشد و "آرزو" که دلیل نفس کشیدنم...دلم میخواهد یک دختر داشته باشم.دختری که خودم راتوی چشمهایش و آرزوهایم را روی پیشانیش ببینم.هیچ اسمی توصیفش نکند.همه چیزباشد و هیچ نباشد.از هرقیدی آزادباشد ودرهیچ ظرفی جانشود.رهای رها باشد.آری؛انگار دلم میخواهد دخترم"رها" باشد💖💖💖
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   mahsa_ch_82  |  9 ساعت پیش