2737
2739
عنوان

عجیب ترین عروسی که رفتین

9414 بازدید | 83 پست

عجیب ترین عروسی ک من رفتم عروسی پسر خاله شوهرم بود خانومش تو دوران عقد باردار شده بود اینا هم عروسی رو گذاشت بودن همراه باتولد یکسالگی بچشون خیلی برام جالب بود

و من دوست میدارمت😍😍

بزار نگمممممم😭😂 تا نيمه شب نشستيم نه تنها عروس و داماد نيومدم اصلا پذيرايي هم نشديم دريغ از يه ليوان آب. ديگه ضعف ميكرديم به شكلات رو سر عروس هم راضي بودي ولي نه عروسي اومد نه ما چيزي پيدا كرديم برا خوردن. اومديم خونه ديگه😐 هنوز فكرش رو ميكنم زورم مياد چرا رفتم اصلا😑

الحمدلله حمداً كثيراً...


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

عروسی فامیل شوهرم که ب مهمون اندازه ...هم ارزش نذاشته بودن زیر چادر تو ظل گرما مرداد ماه رو فرش های خاکی نشسته بودیم بعد موقع رقص رصنده ها تو هاله ای از ݝبار غلیظ پنهان می شدن ماهم همش خاک خوردیم ی لیوان آب ب مهمونا ندادن ی میوه و شیرینی ندان از ساعت سه ظهر تا یازده شب بعد شامشون اصطلاحا چلو گوشت بود برنج خارجی و ی قوطی کبریت گوشت گاو 

@heseqob
2731

عروسی دختر خاله شوهرم بود من تازه عقد کرده بودم با شوهرمو خانوادش رفتیم عروسی دختر خاله شوهرم که تو یه شهر کوچیک بود.  

عروس اومد دست شوهر منو گرفت که باهاش برقصه یهو داماد اومد دست عروسو کشید و سرش داد زد . 

با تشر برد انداختش وسط سالن 

یهو صندلی بود که اون وسط بلند میشد بین خانواده ی عروس و داماد ... من یکی که خیلی ترسیدم همه داد و بیداد میکردن

شادی روح مادرشوهرم صلوات بفرستید  اَستَغفِرُالله رَبّی وَ اَتوبُ اِلَیه 
بزار نگمممممم😭😂 تا نيمه شب نشستيم نه تنها عروس و داماد نيومدم اصلا پذيرايي هم نشديم دريغ از يه ليو ...

واقعا عروس داماد کجابودن؟؟مگه میشه؟؟

تمام هستی ام برای تو دلت فقط براااااای من.... مهرسامم
2738

عروسی ریئس شرکت بابام ما به عنوان خانواده کارگر رفته بودیم. چشت روز بد نبینه انکار عروسی ده شصست بود لباس مجلسی از مال ده هفتاد اصلا وضی عمه داماد اومد داخل کل کشید روسریشو در آورد خواهرش باشونه افتاد به جون موهاش دپش رو درآورد یه چیز میگم یه چیز میشنوی

فر فری موی غزل ساز منی😍😍😍

عروسی موزیکال یکی از دوستام نه رقصی بود نه دست و سوت هیچی خیلی جو سنگین بود فقط موزیک آروم پخش میشد و هرکس یه گوشه یا نشسته بود یا مشغول حرف زدن بودن یا چیزی میخوردن خیلی بد بود پشیمون شدم که رفتم

ﺗﻨﻬﺎﺋﯽ ﺁﺩﻣﯽ ﺭﺍ ﻋﻮﺽ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﺍﺯ ﺗﻮ ﭼﯿﺰﯼ ﻣﯿﺴﺎﺯﺩ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﻧﺒﻮﺩﯼ ﮔﺎﻩ ﺍﻧﻘﺪﺭ ﺑﯽ ﺗﻔﺎﻭﺕ ﻣﺜﻞ ﺳﻨﮓ ﮔﺎﻩ ﺍﻧﻘﺪﺭ ﺣﺴﺎﺱ ﻣﺜﻞ ﺷﯿﺸﻪ ﺍﻧﻘﺪﺭ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺕ ﺣﺮﻑ ﻣﯽ ﺯﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻥ ﺑﺎ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻻﻡ ﺗﺎ ﮐﺎﻡ ﺩﻫﺎﻧﺖ ﺑﺎﺯ نمی شود ﻏﺬﺍﯾﺖ ﺭﺍ ﺳﺮﺩ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﯼ ﻧﻬﺎﺭ ﻫﺎ ﻧﺼﻔﻪ ﺷﺐ ﺻﺒﺤﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﺷﺎﻡ ﺳﺎﻋﺘﻬﺎ ﺑﻪ ﯾﮏ ﺁﻫﻨﮓ ﺗﮑﺮﺍﺭﯼ ﮔﻮﺵ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ ﻭ ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﺁﻫﻨﮓ ﺭﺍ ﺣﻔﻆ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﯼ ﺷﺒﻬﺎ ﻋﻼﻣﺖ ﺳﻮﺍﻟﻬﺎﯼ ﻓﮑﺮﺕ ﺭﺍ ﻣﯿﺸﻤﺮﯼ ﺗﺎ ﺧﻮﺍﺑﺖ ﺑﺒﺮﺩ ﺗﻨﻬﺎﺋﯽ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺁﺩﻣﯽ ﻣﯿﺴﺎﺯﺩ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﺷﺒﯿﻪ ﺁﺩﻡ ﻧﯿﺴﺖ
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687