عروسی دختر خاله شوهرم بود من تازه عقد کرده بودم با شوهرمو خانوادش رفتیم عروسی دختر خاله شوهرم که تو یه شهر کوچیک بود.
عروس اومد دست شوهر منو گرفت که باهاش برقصه یهو داماد اومد دست عروسو کشید و سرش داد زد .
با تشر برد انداختش وسط سالن
یهو صندلی بود که اون وسط بلند میشد بین خانواده ی عروس و داماد ... من یکی که خیلی ترسیدم همه داد و بیداد میکردن