دیشب خونمون اومده بودن بعد دور هم همه نشسته بودن ابجیم میخواست بشقاب میوه اینا بیاره گفت چند نفرین همه بعد ابجی دیگم گفت سیزده نفر ...منم گفتم دوازده نفریم که مگه فلانی یا فلانی(منظورم زن داداشم و ابجیم بود)باردار باشن که سیزده نفر شیم...
شده در اوجِ جوانی با همین ظاهرِ شاد تا گلو پیر کسی باشی و قسمت نشود؟!
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.