توی یه خونواده ضعیف دنیا اومدم .اما مادرم کار کرد و خونه و مال بعدشم از بابام با کلک و حقه امصا طلاق گرفت یهو بابای ساده م گفت مادرتون میگه طلاق گرفته از من.اونم تو ۵۸سالگی.بعد ازدواج کردم بچم مادرزاد دوتا کیست تو گوشاش داشت تا۳سالگی راه نمیرفت و کلی دکتر و...تا راه رفت ولی میلنگه..گوشاشم عمل کردیم..بعد تو ۳سالگی پسر دادیم فهمیدم به بچم تجاوز کرده من تشنج خودکشی حمله های عصبی تا۶سال روزی ۸تا قرص ارامبخش حافضمو و کمی تکلمو از دست دادم و هنوز بعد ۱۲سال شبا با ارامبخش میخوابم و قرص حمله هام همیشه همرامه..تا اومدم کمر راست کنم فهمیدم زنداداشم و شوهرم باهام رابطه دارن و ...الان ۲سال از این موصوع میگزره ...تو این ۱۰سال ۲بار ای ویاف کردم و یبار ای یو ای حامله نشدم ...یبتر طبیعی حامله شدم بعد پسرم که قلب بچه وایساد و کورتاژ...
ووو امشب فهمیدم جاریم بعد ۵سال و خواهر شولرم بعد ۱۰ سال طبیعی بتردار شدن...وهمه میدونستن به جز من...ینی فک کردن من چشمشون میزنم..
خیلی دلم شکست ...تا الان دارم گریه میکنم..
کسی میشناسید از من بدبختتر؟