شوهر من خب خیلی خویه ولی چون من خوبم خوبه
من کلا ناراحتیمو ازچیژی بروشنمیارم ینی چیژی بخام منفی بهش نمیگم ازش خاهش میکنم جوری ک نفهمه ناراحتم مثلا میگما میخام بگم بداخلاقی چرا میگم میخای یکاری کنیم ازاین بی حوصلگی دربیایم هردو حس میکنم بخاطر این که مثلا فلان شده هردو یکم بداخلاقی میکنیم باهم و خوب نیست عزیزم
اصلا هم باهاش دعوا نمیکنم کلا چیزی بهم بگه نازاحت بشم توجشماش نگاه میکنم جوری ک بفهمع ناراحت شدم ولی سکوت میکنم میرم یه حا میشینم با گوشیم ورمیرم تا فکزکنه روحرفش البته اینم بگم من سکوت ک میکنم بخاطراینکه خیلی شلوغ میکنم و شیطونم و البته عاشق شیطونیامه سریع میفهمه چیکارکرده میاد سمتم