عزیزم منم سر ی موضوعاتی ناراحت بودم همینطور مث شما گریه میکردم ولی نگو شوهرم نمیدونس بعد ک بهش گفتم همه اونکارا رو انجام داد گف بخدا نمیدونستم
نمونه بارزش اینکه دوس داشتم تو اتاقمون بخابیم ولی ما تو پذیرایی میخابیدیم دوسال نگفتم و تو دلم ناراحت بودم ولی تا گفتم خیییلی هم استقبال کرد
بهم گف توروخدا منو و خودتو مدیون نکن بگو حرفاتو