2777
2789

پریروز عروسی داشتیم منم به شوهرم گفته بودم که میخوام برم و ممکنه چون راهش دور باشه شب توی آبادان بمونم شوهرمم قبول کرد و بهم گفت اگه بهت خوش میگذره برو...منم داشتم آماده میشدم که جاریم که خیلی پرروئه  اومد توی اتاقم بهم گفت کجا میری؟؟گفتم میخوام آماده بشم برم عروسی و اینا توی آبادان...بعدش

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

جون.عمت.بچکون😒#  

آهااااي تويي كه از من خوشت نمياد  آره دقيقا با خودتم دوست عزيز  به خودت بگير دقيقا   بدون حسمون دو طرفه ست  منم ازت خوشم نمياد كه هيچ، ازت متفرم  نبينمت تو تاپيكام يا ريپلايام  خوش گلدي... ببينمت گزارش ميخوري👊🏻 بدون حتي ارزش نداري نتمو صرفت كنم جوابتو بدم  پس جوابتو ندادم، آب بريز نسوزه  

جون_ننت_بگو#  

آهااااي تويي كه از من خوشت نمياد  آره دقيقا با خودتم دوست عزيز  به خودت بگير دقيقا   بدون حسمون دو طرفه ست  منم ازت خوشم نمياد كه هيچ، ازت متفرم  نبينمت تو تاپيكام يا ريپلايام  خوش گلدي... ببينمت گزارش ميخوري👊🏻 بدون حتي ارزش نداري نتمو صرفت كنم جوابتو بدم  پس جوابتو ندادم، آب بريز نسوزه  

جاریمم یکم چپ نگام کرد و رفت...منم رفتم طبقه پایین که با مادر شوهرم و خانواده شوهرم خداحافظی کنم یهو مادرشوهرم با عصبانیت بهم گفت کجا میری بدون شوهرت؟؟خجالت نمیکشی؟؟ چرا به من‌نگفتی؟

جاریم هم پوزخند به لب نگام میکرد

 ب این سوی چراغ  فک میکنم الکیه😐😐😐

تو حق نداری ب چیز های منفی فکر کنی ...تو از جنس خدایی   و خدا سرشار از انرژی مثبته                                          لبخند بزن دوستم :)            
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز