بگو عزیزم
اره بگو
هستم
خلاصه فقط اونا واسه خرید اصلی عروسیم واسه طلا و.بقیه چیزا اومدن
البته بگم یه جاری هم دارم ک خیلیییی افریطه بودو سر هر کاری میکردیم میرفت داداش شوهرمو پر میکرد سر ما و پدر مادرش چون عروسی خودش شهرستان بود واز ما تالار اون خیلییی زورش میامد خلاصه شوهرمم این وسطا خیلی باهام بحث میکردو اشکمد در میاورد سر قیمت وسایلا و همه چی من با دلی پر از درد رفتیم سر خونه زندگیمون باور کتین تا دوهفته بدن درد بودم ازینکه جقدرررر دوندگی کرده بودم اونم بدون تشکر 😢
تا اینجاش که ربطی به بددلی نداشت
اینم بگم.من جهیزیم عالی بود جوری ک همه فامیل انگشت ب دهن مونده بودم انقدر خونوادش پرو بودن ک یه تشکر نکردن ک خونواده منم ب شدت از رفتاراشون ناراحت بودن حتی سر عروسی کادوهاشون خیلی بد بود نسبت ب پدر من 😞
لطفا لایک
خلاصه من این همه دوندگی کردم هر چی شوهرمو خونوادش ککم کاری کردم دم نزدم شوهرم یه تشکر نکرد ک هیچ هی بدو بیراه میگفتو تحقیرم میکرد
حس میکنم داستانم جذاب نیست براتون میخواین ادامه ندم؟😞
اخه عزیزم دیرپست میکنی سریع تربزار
اره دیر تایپ میکنی
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
48 ثانیه پیش
49 ثانیه پیش
49 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
