من یه زن دایی دارم که خیلی با سیاست بود و همیشه میخواست بچه هاش تو مشتش باشن
این پسر داییم عاشق دختر خالم بود،اما چون زن داییم مخالف بود ،رفت یه دختر به اسم لیلی پیدا کرد و به زور این دوتا رو به عقد هم درآورد ،دخترخالمم افسردگی گرفت و به خاطر این که کم نیاره به اولین خواستگارش جواب مثبت داد
قبلا ،تمام لحظات خوشم با همسرم و پسرم رو استوری میزاشتم،بعد همش ناخودآگاه یهویی بحثمون میشد.یه شب شوهرم گفت چشممون کردن،دیگه استوری و پروفایل نزاشتم،الان خیلی وقته خوش خرم داریم زندگی میکنیم.
اینم برا اینکه دیگه نپرسید من کله شق هستم من دانشگاه نرفتم و ازدواج کردم ! فاصله عقد ساده و ماه عسل من تنها ۲۰ روز بوده است !!!! من بعد از ۴ ماه و نیم که از ماه عسلم میگذرد حامله هستم ! من و همسرم با هم اختلاف جدی داریم و ضمنا من تغییر نکردم فقط از اعتقاداتم حرفی نمیزنم اونم فقط و فقط بخاطر نی نی یار ۵ !!!! در آخرچیپس سرکه ای و من دو نفر هستیم ! برای اطلاعات بیشتر به نی نی یار جهت چک کردن آی پی مراجعه کنید !
خاطره زایمانم🌷خدا گفت ببرینش جهنم،برگشت و نگاهی به خدا کرد،خدا گفت : نبرینش،او را به بهشت ببرین !فرشتگان سوال کردند چرا ؟جواب آمد:چون اوهنوزبه من امیدواراست!🌷