دوماه بعد عروسیم بارداری شدم..هم من هم شوهرم خییییییلی بچه دوست داشتیم.۱۱ هفتم بود ک رفتم سونو ان تی.باکلی ذوق وشوق خابیدم روتخت تاسونو کنه وصدای قلبشو بشنوم.هرلحظه منتظر بودم جنسیتشو بگه
.بعد ده دقیقه سرشو انداخت پایین گفت بچت دورباشه سندرومیه ان تیش ۵ونیمه😔نمیدونم حال اون موقع منو میتونین درک کنین یانه..رفتم توماشین شوهرم باخوشحالی گف خب چیشد برگه ی سقط وبهش نشون دادم.برای باراول شکستنشو دیدم.میدونم میخاین بگین تازه بوده وخب مینداختیش واینا...ولی اونایی ک مامان شدن میدونن چقد سخته اینکار..شوهرم گف میریم بهترین دکترا برام وقت گرفت رفتم وقتی داشت سونومیکرد گف بچت هیدروپسه یعنی ورم کرده وتا دوسه روز دیگ میمیره توشکمت پس بهتره خودت سقطش کنی.تاخونه اشک ریختم وهق زدم.رفتیم مشهد پیش امام رضا اونجا دلم خیلی شکست گفتم اگ سالم باشه اسمشو بزارم رضا.ولی میدونسم محال بود ک بچه سالم باشه .دکتر گف اگ یک درصدم زنده بمونه بدنیا بیاد کلیییی مشکل داره.رفتم امنیو کردم بعد یکماه جوابش از المان اومد گفتن مشکلی نیست ولی دکترم گف بچت سندرومیه باهمه لج کردم گفتم این هدیه ی خداست من نمیندازمش.۹ ماه توشکمم نگهش داشتم.روز زایمان دلم میخاست بمیرم ونبینم وقتی بچم بدنیا میاد ناقصه
وقتی بهوش اومدم اولین حرفی ک زدم گفتم فقط بگین سالمه
این تایپیکو زدم ب همه اونایی ک مشکلی مث من دارن بگم هیچوقت بخاطر اشتباه دکترا جون طفل معصومتونو نگیرین😔