عزیزم بخدا درکت میکنم...من از چند روز قبلش اعلام میکنم و میگم که تولدمه چون واقعا دلم‌میشکنه
الانم پشیمونم که غروب کیک نگرفتم حالا که خودشون اینجور رفتار میکنن ماهم عین خودشون باشیم پس....توام بگو..حتی واضح بگو وای به حالت تولدم واسم جشن نگیری...
والا بخدا
من یارانمو جم میکنم بی مناسبت واسه این میدم لباس و تیشرت بعد این امشل اینجور دله منو شکست....
آییی اینجوری نگو
اونا نمیدونن درک نمیکنن ما زنا چقد لطفیم...
من دوشبه منتظرم اما اون ۱۲ میخوابه..نمیشه که چشم دو خوبیاشون ببندیم
کلا مردا از یه سیاره دیگن...ما زنا از یه سیاره
مطمعنم من الان به شوهرم بگم دلم جشن خواسته با تعجب میگه من که گفتم اگه میخوای کیک بگیریم!!!!درصورتی که حرف من چیز دیگس
به قول شما هرچقدرم که بگیم باز اینا مردن و ما زن!!!!!!
خواهش میکنم گلم اره بخدا ماهم شهرغریبیم ۲۰۰۰کیلومترباشهرخودمون فاصله داریم اینجا بجز همدیگه کس دیگه ای رو نداریم پس زندگی رو برای خودت وهمسرت سخت نکن بزار یه موقع که حال هردوتاتونم خوب بود بهش انتظاراتت رو بگو همیشه هم از خواسته هات نگذر من مطمئنم اگه قسط هاتون تموم بشه ودست شوهرت بازبشه برات جبران میکنه گلم بخدا تواین شرایط بداقتصادی دلم برای همه مردای سرزمینم میسوزه خداکمکشون کنه شرمنده زن وبچشون نشن
منم هفته پیش سالگرد ازدواجم بود از صبح نشستم تو خونه ببینم چیکار میکنه شوهرم آخه هرسال براش کادو و کیک میگرفتم، تا غروب حتی یه زنگم نزد خودم بهش زنگ‌زدم گفتم بیا خونه کادو نمیخوام حداقل شام باهم باشیم یه روز تو ساله، گفت خل شدی؟ سرکارم
تا آخر شب گریه کردم صورتم بااااد کرد بلاخره ساعت دو شب با یه کیک اومد، دلم میخواس کیکو بزنم تو صورتش
اخی عزیزم متاسفم..
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
15 ثانیه پیش
16 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
