بچها امشب دومین سالگرد ازدواجمون بود..شوهرم نه بهم کادو داد نه حتی کیک گرفتیم
غروب رفتیم بیرون گفت میخوای کیک بخریم گفتم نه...
حداقل دوست داشتم خودش این کارو کنه..اما من غذای موردعلاقشو با کلی تزئین اینا واسش حاضر کردم..اینجام شهر غریب تنهایی بیرون نمیرم که واسش هدیه بگیرم..
نمیدونم چرا همش احساس میکردم الان میره اتاق خواب واسم کادومو میاره..واااای انقدر دلم واسه خودم سوخت...ساعت ۱۲ هم خوابید
😐😐😐