2777
2789
عنوان

بیاین بگین جنسیت نی نی چیه؟

244 بازدید | 21 پست

قیافم تغییر نکرده،حالت تهوع فقط از هفته ۶ تا ۱۰ داشتم اونم خفیف،ویار خاصی ندارم فقط چیزایی که دوست داشتم قبلا الان بیشتر دلم میخواد،شکمم یه کوچولو زده بیرون،تو این ۴ ماه ۲/۵ کیلو وزن اضافه کردم،خیلی ببخشید فقط از بوی دستشویی حالم بد میشه،خوابم نسلت به قبل خیلی کم شده،هر سوالی دارید بپرسید

گر نگهدار من انست که من میدانم       شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد.خدایا دختر و پسرش فرقی نداره فقط سالم باشه🙂خدایا شکرت بخاطر داده هات و نداده هات

یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

اضافه وزنت عالیه آفرین

فرزندم،از ملالتهای این روزهای مادری ام برایت میگویم... از این روزها که از صبح باید به دنبال پاهای کوچک و لرزان تو بدوم و دستت را بگیرم تا زمین نخوری. به کارهای روی زمین مانده ام نمیرسم این روزها که  اتاقها را یکی یکی دنبال من می آیی، به پاهایم آویزان میشوی و آن قدر نق میزنی تا بغلت کنم، تا آرام شوی. این روزها  فنجان چایم را که دیگر یخ کرده، از دسترست دور میکنم تا مبادا دستهای کنجکاوت آن را بشکند. با ناراحتی و ناامیدی سر برگرداندنت را میبینم که سوپت را نمیخوری و کلافه میشوم از اینکه غذایت را بیرون میریزی. هرروز صبح جارو میکشم، گردگیری میکنم، خانه را تمیز میکنم و شب با خانه ای منفجر شده و اعصابی خراب به خواب میروم. روزها میگذرد که یک فرصت برای خلوت و استراحت  پیدا نمیکنم و باز هم به کارهای مانده ام نمیرسم...امشب یک دل سیر گریه کردم. امشب با همین فکر ها تو را در آعوش کشیدم و خدا را شکرکردم و به روزها وسالهای پیش رو فکر کردم و غصه مبهمی قلبم را فشرد...تو روزی آنقدر بزرگ خواهی شد که دیگر در آغوش من جا نمیشوی و آنقدر پاهایت قوت خواهد گرفت که قدم قدم از من دور میشوی و من مینشینم و نگاه میکنم و آه... روزگاری باید با خودم خلوت کنم و ساعتها را بشمارم تا  تو از راه بیایی و من یک فنجان چای تازه دم برایت بیاورم و به حرفهایت با جان دل گوش بسپرم تا چای از دهن بیفتد.... روزی میرسد که از این اتاق به آن اتاق بروم و خانه ای را که تو در آن نیستی تمیز کنم. و خانه ای که برق میزند و روزها تمیز میماند، بزرگ شدن تو را بیرحمانه به چشمم بیآورد. روزی خواهد رسید که تو بزرگ میشوی، شاید آن روز دیگر جیغ نزنی، بلند نخندی، همه چیز را به هم نریزی... شاید آن روز من دلم لک بزند برای امروز... روزی خواهد رسید که من حسرت امشبهایی را بخورم که چای نخورده و با سردرد و گردن درد و با فکر خانه به هم ریخته و سوپ و بازی و... به خواب میروم...شاید روزی آغوشم درد بگیرد،این روزها دارد از من یک مادر به شدت بغلی میسازد...!❤️❤️
بوی دستشوییو همه حالشون بد میشه هااااا

😂😂😂اینو که اره ولی میبینی همه میگن هیچ بویی نمیاد ولی من حساس شدم نمیتونم وارد دستشویی بشم

گر نگهدار من انست که من میدانم       شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد.خدایا دختر و پسرش فرقی نداره فقط سالم باشه🙂خدایا شکرت بخاطر داده هات و نداده هات
نرفتی سونو هنوز؟

نه هنوز

گر نگهدار من انست که من میدانم       شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد.خدایا دختر و پسرش فرقی نداره فقط سالم باشه🙂خدایا شکرت بخاطر داده هات و نداده هات
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792