2752
2734
عنوان

مادرانی که زندگی و بچه رو رها میکنن

1254 بازدید | 27 پست

سلام ...۲۷ سال دارم ۲۴ سال پیش مادره من و برادر دوسال بزدگتراز خودم و رها میکنه و درخواست طلاق میده و بابت منو برادرم جمعه ۲۴۰۰۰تومان میگیره و مهزیه ش رو هم در یافت میکنه و میره پی زندگی خودش و بپهر چند سال یه بار با اشک و اه و نالا می اومد دیدن ما و بعد میرفت دفه بعد با داد و فریاد می اومد مدرسه ما و خود واقعیشو نشون میداد و میرفت



بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2731

  من و داداشم رفتیم زیر دست نامادری البته پدر بنده به این شرط ازدواج کرد که طرف مارو تر و خشک کنه زنه هم با بله چشم اومد و شروع کرد بهخانوم تونه شدن و سعی در بچه دار شدن و سر اخر با طلما و کتک کاریا ما رفتیم پیش پدر بزرگ‌و مادربزرگ برا ادامه زندگی و اونوقت پدرمونو عروب به عروب میدیدیم و بوسش میکردیم و اون میرفت خونه خودش 


به نظرم یه زن باید خیلی تحت فشار بوده باشه و به خرتناقش رسیده باشه تا بچه هاشو ول کنه بره. یک طرفه قضاوت نکن. یه روزی خودت زن و مادر میشی و امیدوارم معنی تو منگنه گیر کردن و نه راه پس نه راه پیش داشتنو نفهمی هیچ وقت

برای شادی روح پدر و مادربزرگم صلوات بفرست اگه دوس داری دوست عزیز

خلاصه بعد از فوت مادر بزرگم‌در سن ۱۱ سالگی من باید غدا درست میکردم لباس میشستم و خونا داری میکردم و مدرسه میرفتم بارها گریه کردم قهر کردم سر اخر اینکه مدربزرگ‌گفت که برید پیش پدرتون و پدرمم مارو برد میش خودش و بلز زنه سر ناسازگاری بی احترامی دعوا و به کنار گفتم پدرم بده برم میش مادرم خلاصه تو سن ۱۵ سالگی ادا و اطوار و قهر و جنجال که مادرمو میخوام و رفتم پیش مادره بعد ۱۳ سال 


به نظرم یه زن باید خیلی تحت فشار بوده باشه و به خرتناقش رسیده باشه تا بچه هاشو ول کنه بره. یک طرفه ق ...

اتفاقا زنی که با پای خودش میره و بچه هاشو با پول عوض میکنه چه جور ادمیه کسی کا میاد بچه هاشو میبینه دفه بعد میاد بچه هاشو به فحش میکشه و میره

هیچی میرم پیشش و سه ماه پیششم شاهد خیلی چیزابودم هروز منو میزد تهمت و اینکه کی برم ازم خلاص شه و اینا با اصرار و گریه و التماس بابام‌اومد دنبالم منم با مادره قطع رابطه کردم تا لینکه ۱۹سالگی ازدواج‌کردم با یه ادمی مثل تودم و محترم و خوشبخت بودم تا اینکه فهمید حامله م و اومد سوهان روح شد و من دلم سوخت و باهاش اشتی کردم و بچه دنیا اومد بردم پیشش

الان میگه من مادرتم تو نباید با خواهر من و خواهرزاده هام بیشتر گرم باشی هی میپرسه اونا اومدن خونه ت حق ندارن بیان و این حرفا و گفته هدیه هایی که دادم و پس بده خیر نبینی تو ادم نیستی به عنوان مادر لزت راضی نیستم امیدوارم به جشم بدبختیتو ببینم اه میکشم من مردم نباید بیای ارث و میراث به نام بابامه ..منم گفتم وقتی مادری نمیکنی مال و منالت چه بدردم میخوره 


میدونم چه حسی داری ولی خوب شاید مجبور بوده همین الان خیلی زنها بعد طلاق نمیتونن بچه هاشونو بگیرن دیگ ...

نمیخواسته گل من مارو به پول ترجیح داد.حرفم اینه اون چرا هی میگه ازتون ناراضیم در صورتی که منو داداشم و بابام تباه شدیم حالا که زندگیمون خوبه و رو به روالیم دخالت میکنه


2706
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز