چند روز پیش ..
یه جلسه داشتیم با چند تا از دخترای کلاس و یکی از استادامون
بعد استادمون با چهره خندان رفت دو کیسه پر شکلات خرید آورد گفت برای شما خریدم بچه ها بخورید همه ورداشتن و خوردیم
آخر جلسه شد استاد گفت بچه ها من اینا رو برای شما خریدم بیاید وردارید برای خودتون به خداوندی خدا هیچ کی ازون جمعیت نرفت جلو که من با یه لبخند مثل
اسوکلا رفتم جلو گفتم استاد من ازینا دووووست دارم ورمیدارم دستمو عین وحشیا کردم داخل کیسه شکلاتا یه مشت ورداشتم 😕😕😕😅😅😅😅
استادم زد زیر خنده دخترا طبق معمول خندیدن برای اونا طبیعی بود ولی جلوی استاد پودر شدم عین نخورده های ندید پدید .
تازه پوستشم گذاشتم تو کیفم بعدا بخرم 💔💔